(اسم) [پهلوی: karm] (زیستشناسی) هر جانور بیدستوپا و خزنده با بدن نرم و بیاستخوان، مانند کرم خاکی، زالو، و امثال آنها.
〈 کرم ابریشم: (زیستشناسی) نوزاد کرمیشکل پروانه، با بدنی استوانهای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه میکند و از پیلۀ آن الیاف ابریشمی تهیه میشود؛ کرم پیله؛ کرم بادامه.
〈 کرم خاردار: (زیستشناسی) = خاردار
〈 کرم رنگرزان: (زیستشناسی) = قرمزدانه
〈 کرم ساقهخوار: (زیستشناسی) حشرهای از آفات برنج.
〈 کرم شبتاب: (زیستشناسی) حشرهای باریک و زردرنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور میتاباند؛ کرم شبافروز؛ شبچراغک؛ آتشک؛ آتشیزه؛ کمیچه.
〈 کرم کدو: (زیستشناسی) نوعی کرم انگلی دراز و نواریشکل که از طریق گوشت آلوده وارد بدن انسان میشود؛ کدودانه.
〈 کرم معده: (زیستشناسی) = آسکاریس
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.