کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمدینویس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
comedian 2
کمدینویس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نویسندۀ شوخنامه متـ . شوخنامهنویس
-
واژههای مشابه
-
کمدی
لغتنامه دهخدا
کمدی . [ ک ُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) اثری نمایشی که دارای موضوع و نتیجه ٔ شادی بخش و خنده آور باشد، مقابل تراژدی . کمدی اصطلاحی است که برای بیان نوعی از درام بکار می رود که مقصود اصلی آن تفریح تماشاکنندگان است . کمدی از طرفی مخالف تراژدی و از طرف دیگر م...
-
کمدی
واژگان مترادف و متضاد
خندهدار، طنزآلود، طنزآمیز، فکاهی، مضحک
-
کمدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: comédie] komedi ۱. اثر نمایشی طنزآمیز.۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] خندهدار؛ مضحک.
-
کمدی
فرهنگ فارسی معین
(کُ مِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - اثر ادبی یا نمایشی که خنده و تفریح هدف آن باشد، یا مسائل تلخ و جدی را در لفاف خنده و شوخی ارائه دهد. 2 - نمایش خنده دار، نوشتة خنده دار.
-
کمدی
دیکشنری فارسی به عربی
کوميديا
-
نویس
لغتنامه دهخدا
نویس . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وزوا بخش دستجرد شهرستان قم در 22 هزارگزی شمال غربی دستجرد، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 1194تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و میوه ، شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
نویس
لغتنامه دهخدا
نویس . [ ن ِ ] (ریشه ٔ فعل ) ریشه ٔ مضارع فعل نوشتن است و در صرف وجه مضارع و امر به کار رود: نویس . بنویس . می نویسم . || (ن مف ) به صورت مزید مؤخر به معنی «نوشت » در ترکیبات ذیل مستعمل است : بارنویس . بیرون نویس . پانویس . پاک نویس . پیش نویس . خار...
-
نویس
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نوشتن) nevis ۱. = نوشتن۲. نویسنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دعانویس، روزنامهنویس، نامهنویس.۳. نوشتهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پاکنویس، چرکنویس.
-
comedy film 2
فیلم کمدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فیلمی که موضوع و موقعیتهای آن طنزآمیز و شادیآور است و عمدتاً پایانی خوش دارد
-
comedy
کمدی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] فیلم یا اثر نمایشی سرگرمکنندهای که عیبها و جنبههای مضحک رسوم و عادات طبقات گوناگون جامعه را برجستهتر مینمایاند متـ . شوخنامه
-
comic
کمدی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] مربوط به شوخنامه متـ . شوخنامهای، شوخناک
-
comedy of manners
کمدی آداب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] نوعی کمدی استوار بر بذلهگویی و شوخیهای لفظی بسیار که معمولاً مضمون آن به آدابورسوم اجتماعی مربوط میشود
-
comedy of morals
کمدی اخلاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نوعی کمدی که رفتارهای خلاف قانون و اخلاق را به زبانی خندهدار بیان میکند و هدف از آن اصلاح رفتارهای ناهنجار اجتماعی است