کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلماسنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلماسنگ
لغتنامه دهخدا
کلماسنگ . [ ک َ س َ ] (اِ مرکب ) فلاخن را گویند و آن چیزی است که شاطران و شبانان بدان سنگ اندازند. (برهان ) (آنندراج ). فلاخن . (ناظم الاطباء). قلماسنگ . کلاسنگ . قلاسنگ . فلاخن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلاسنگ و قلاسنگ و قلماسنگ و فلاخن شود.
-
کلماسنگ
فرهنگ فارسی معین
(کَ سَ) (اِ.) فلاخن .
-
واژههای همآوا
-
کلما سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kalmāsang = فلاخن
-
جستوجو در متن
-
فلاخن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فلاخان، فلخمان، پلخمان، فلماخن، فلخم، پلخم› [قدیمی] falāxan آلتی ساختهشده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب میکردند؛ دستاسنگ؛ دستسنگ؛ قلابسنگ؛ قلاسنگ؛ قلباسنگ؛ قلماسنگ؛ کلاسنگ؛ کلماسنگ؛ فلاسنگ: ◻︎ گر کس بودی که زی توام بفکندی / خویشتن اندر ن...