کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشیدن پول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کَشیدن
لهجه و گویش بختیاری
kašidan 1. استعمال دخانیات؛ 2. جابهجا کردن چیزى از جایى به جایى.
-
عرق کشیدن
لغتنامه دهخدا
عرق کشیدن . [ ع َ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) عرق گرفتن .
-
عسرت کشیدن
لغتنامه دهخدا
عسرت کشیدن . [ ع ُ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سختی کشیدن . تحمل سختی و دشواری کردن : می کشد عسرت هفتادودو ملت صائب هرکه چون اهل خرابات ز خوش مشربهاست . صائب (از آنندراج ).هرچند کشی ز فاقه عسرت از خلق مگیر غیر عزلت .درویش واله هروی (از آنندراج ).
-
عصاره کشیدن
لغتنامه دهخدا
عصاره کشیدن . [ ع ُ رَ / رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) خارج کردن عصاره ٔ چیزی . فشردن بذر یا میوه ای تا آب آن خارج شود. کشیدن شیره ٔ چیزی . || کنایه از ناتوان ساختن شخص از بسیاری ِ تحمیل کردن کاری بر او. شیره ٔ کسی را کشیدن .
-
عربده کشیدن
لغتنامه دهخدا
عربده کشیدن . [ ع َ ب َ دَ / دِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بدمستی کردن . داد و بیداد کردن . داد و بیداد راه انداختن . بانگ داشتن از خشم یا بدخویی یا مستی .
-
کباب کشیدن
لغتنامه دهخدا
کباب کشیدن . [ک َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) برآوردن کباب از سیخ و گوشت از دیگچه (بهار عجم ) (آنندراج ). به سیخ کردن قطعات گوشت و بر آتش نهادن برای بریان شدن : یک روز نمی کشی شرابی کز لخت جگر کشم کبابی . ظهوری (از آنندراج ).ببزم باده کشان هر کسی کند ک...
-
کباده کشیدن
لغتنامه دهخدا
کباده کشیدن . [ ک َب ْ با دَ / دِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ورزش کردن با کباده که از آلات ورزش زورخانه است . || در تهیه و تدارک رتبه و درجه ٔ بالاتر بودن . (ناظم الاطباء).- کباده ٔ وزارت کشیدن ؛ داعیه ٔ وزارت داشتن . مدعی استحقاق وزارت بودن . (یاددا...
-
کبریت کشیدن
لغتنامه دهخدا
کبریت کشیدن . [ ک ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کبریت زدن . گیراندن چوب کبریت . مشتعل کردن یک دانه کبریت . رجوع به کبریت زدن شود. || شکل کبریت رسم و نقش کردن .
-
کدورت کشیدن
لغتنامه دهخدا
کدورت کشیدن . [ ک ُ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ملامت کشیدن . رنج بردن . (فرهنگ فارسی معین ) : با آنکه من ندارم کاری به کار مردم دایم کشم کدورت از رهگذار مردم .صائب (از آنندراج ).
-
کر کشیدن
لغتنامه دهخدا
کر کشیدن . [ ک ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) یک کر آب را بر زمین نجس شده ریختن و تطهیر کردن آن را. شستن جایی با کرهای آب چون صحن مسجدی یا زمین زیارتگاهی . (یادداشت مؤلف ). || با بول خود تر کردن جامه ٔ کسی را. بمزاح گویند: بچه ، مرا کر کشید؛ یعنی جامه ...
-
کمان کشیدن
لغتنامه دهخدا
کمان کشیدن . [ ک َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کشیدن زه کمان ، تیراندازی را. کشیدن زه کمان ، انداختن تیر و یا آماده شدن تیراندازی را : چرخ بر بدگمانش کرده کمین نحس بر دشمنش کشیده کمان . ناصرخسرو.پس از چه بود که در من کمان کشیده فلک نرفته هیچ خدنگی خطا ...
-
کمر کشیدن
لغتنامه دهخدا
کمر کشیدن .[ ک َ م َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) عبارت از استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و ترقی نمودن از آن . (آنندراج ). استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و افزون شدن از آن . (فرهنگ فارسی معین ) : کمر بر کلاه فریدون کشید سر تخت بر تاج گرد...
-
گریبان کشیدن
لغتنامه دهخدا
گریبان کشیدن . [ گ ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) گریبان کسی را گرفتن و کشیدن : بخلق و فریبش گریبان کشیدبخانه درآوردش و خوان کشید. سعدی (بوستان ).نه دل دامن دلستان میکشدکه مهرش گریبان جان میکشد. سعدی (بوستان ).بدست جذبه چو دلجویی رضای پدرز هند سوی وطن م...
-
گل کشیدن
لغتنامه دهخدا
گل کشیدن .[ گ ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) گل کشیدن بر بام یا دیوار؛ گل اندود کردن آن . تطلیه کردن و مالیدن گل بر...(آنندراج ). اندود کردن بام . گل مالیدن : گلی گر کشی بر ستون سرای گل افتد نشان لیک ماندبجای .نظامی (از آنندراج ).
-
گلاب کشیدن
لغتنامه دهخدا
گلاب کشیدن . [ گ ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کشیدن گلاب از گل .گل را بطریق مخصوص پختن تا از آن گلاب به دست آید.