کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشک لبو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کشک بيع الصحف
دیکشنری عربی به فارسی
روزنامه فروشي , دکه روزنامه فروشي
-
آش کشک خاله
لهجه و گویش تهرانی
گریبانگیر،اجتناب ناپذیر.()ته،بخوری پاته ،نخوری پاته!
-
کَشک و پَشم
فرهنگ گنجواژه
بی مبنا، متاع و محصولات روستا،موضوع.
-
کشک و عدس
فرهنگ گنجواژه
مواد خوراکی.
-
کشک و ماست
فرهنگ گنجواژه
نوعی خوراک.
-
کشک و پشم
لهجه و گویش تهرانی
موضوع موهوم. چه کشکی،چه پشمی!=انکارمدعا
-
پشم و کشک
فرهنگ گنجواژه
بساط، موضوع مورد مناقشه.
-
جستوجو در متن
-
کشکه لبو
لغتنامه دهخدا
کشکه لبو. [ ک َ ک َ / ک ِ ل َ ] (اِ مرکب ) لبو یعنی چغندر پخته آمیخته به کشک . رجوع به کشک و لبو شود.
-
لَبو
لهجه و گویش بختیاری
labu مخلوط چغندر پخته ریز شده و کشک ساییده غلیظ.
-
لبلبو
لغتنامه دهخدا
لبلبو. [ ل َ ل َ ] (اِ) لبو. چغندر پخته را گویند که با کشک و سیر(؟) بخورند. (برهان ). چغندری که بپزند و در بازارها فروشند و گاهی به کشک و سیر(؟) خورند : چه برد طفل از لبش که بود مست لبلبو. مولوی .- امثال :مگر پشت شمس العماره لبلبو گفته ام ؟