کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کشه
/ka(e)še/
معنی
۱. خطی که با قلم دیگر بکشند.
۲. تنگ چهارپایان.
۳. گدا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
line
-
جستوجوی دقیق
-
کشه
لغتنامه دهخدا
کشه . [ ک َ ش َ / ش ِ ] (اِ) گدا. گدایی کننده . (ناظم الاطباء) (برهان ). گدای را کشه خوانند یعنی که مال مردم را بخود کشد. (لغت فرس اسدی ص 491) : کشه بربندی گرفتی در گدایی سرسری از تبار خود که دیدی کشه ای بربنددا. عسجدی . || خطی باشد که بکشند خواه بر ...
-
کشه
لغتنامه دهخدا
کشه . [ ک َ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک واقع در 13 هزارگزی شمال خاوری فرمهین با 272تن سکنه . آب آن از قنات و رود شهرآب و راه مالرو است و از فرمهین می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کشه
لغتنامه دهخدا
کشه . [ ک َش ْ ش َ / ش ِ ](اِ) چارپای پالان افکنده . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
کشه
لغتنامه دهخدا
کشه . [ ک ِ ش َ] (معرب ، اِ) گیاهی که به یونانی اسطوخودوس گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
کشه
لغتنامه دهخدا
کشه . [ ک ِ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرق رود بخش نطنز شهرستان کاشان واقع در 37 هزارگزی جنوب باختری نطنز و 5 هزارگزی شمال شوسه ٔ نطنز به اصفهان با 120تن سکنه . آب آن از 2 رشته قنات و راه فرعی از طریق یحیی آباد دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3...
-
کشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ka(e)še ۱. خطی که با قلم دیگر بکشند.۲. تنگ چهارپایان.۳. گدا.
-
کشه
فرهنگ فارسی معین
(کَ شَ) (اِ.) خطی را که به جهت علامت بطلان بر نوشته کشند.
-
کشه
واژهنامه آزاد
(مازنی) [ک َ ش ِ] بغل و آغوش.
-
واژههای مشابه
-
کشه رود
لغتنامه دهخدا
کشه رود. [ ک َ ش ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ قزوین واقع در 2 هزارگزی باختری معلم کلایه و 38 هزارگزی راه عمومی . با 103تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ اسب مردو راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
کشه کردن
لغتنامه دهخدا
کشه کردن . [ ک َ / ک ِ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خط بطلان کشیدن بر نبشته و باطل کردن و محو کردن آن : ترمیج ؛ کشه کردن سطور بعد نوشتن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
کشه بن
لغتنامه دهخدا
کشه بن . [ ک َ ش َ / ش ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) زیر بغل از جامه . خشتچه . کش بن . (یادداشت مؤلف ).
-
کشه بند
لغتنامه دهخدا
کشه بند. [ ک َ ش َ / ک َش ْ ش َ / ش ِ ب َ ] (نف مرکب ) گدا. فقیر. گدایی کننده . (یادداشت مؤلف ).
-
دندان کشه
لغتنامه دهخدا
دندان کشه . [ دَ ک َ / ک ِ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) لغت بسیار معمول و متداولیست در قزوین ، و آن سی وسه دانه گندم پخته است به نخ کشیده که از گردن کودک یا سقف گاهواره ٔ او می آویزند تا طفل آن را با دندان ، کشیدن یا خاییدن تواند. (از یادداشت مؤلف ).
-
چیلان کشه
لغتنامه دهخدا
چیلان کشه . [ ک َ ش ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان . در 21هزارگزی باختر سیردان و 6 هزارگزی راه مالرو عمومی در قسمت جنوبی رودخانه ٔ قزل اوزن واقع است . کوهستانی است . 336 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ چوبدرچای آبیاری میش...