کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کسر پوست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کسر داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
حاجة
-
کسر درامد
دیکشنری فارسی به عربی
عجز
-
کسر (کسور)
دیکشنری فارسی به عربی
کسر
-
sampling fraction
کسر نمونهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مجموع واحدهای برگرفته از یک قالب نمونهبرداری که نشاندهندۀ درصدی از کل جمعیت است متـ . برخۀ نمونهبرداری
-
بی کم و کسر
لغتنامه دهخدا
بی کم و کسر. [ ک َ م ُ ک َ ] (ص مرکب ،ق مرکب ) کامل . بی نقصان . بی هیچ کمی . بی هیچ کاهش .
-
کم و کسر
فرهنگ گنجواژه
نقصان.
-
کسر شأن،()بودن
لهجه و گویش تهرانی
افت ،بی احترامی ،اُفت داشتن.
-
حذف و کسر
فرهنگ گنجواژه
کم کردن.
-
جستوجو در متن
-
قلع
لغتنامه دهخدا
قلع. [ ق َ ل َ ] (ع مص ) بر زین نتوان نشستن . || ثبات و ستواری نگرفتن پای در کُشتی . || از کندی خاطر به سخن پی نبردن و نفهمیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَلَعة شود. || (اِ) خون مانند علق . || پوست مانندی تنک که بر پوست گَرگین برآید. ||...
-
بثنة
لغتنامه دهخدا
بثنة. [ ب َ ن َ / ب ِ ن َ ] (ع ص ، اِ) مرغزار. (از آنندراج ). ج ، بُثُن . (از منتهی الارب ). ج ، بِثن . (اقرب الموارد). || زمین نرم . (منتهی الارب ). || زمین نرم و هموار و برابر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ریگ نرم . (از معجم البلدان ). تصغیر آ...
-
پینه
لغتنامه دهخدا
پینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رقعه . وصله . درپی . پاره . ثفنه . لدام . پیوند جامه . رقعه ای که بر جامه یا کفش دریده و جز آن دوزند. درپه . دژنگ . باز افکن . پرگاله . صاحب انجمن آرا و بتبع وی صاحب آنندراج آرد:پارچه که بر کفش و جامه و خرقه گذاشته بدوزند و ...
-
اظفار
لغتنامه دهخدا
اظفار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ظُفر. ناخنها. (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). ج ِ ظُفر و ظُفُر و ظِفر و ظَفر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). ج ِ ظُفر. (ترجمان ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (زوزنی ): الاّ انثنیت و فی اظفارک الظفر. (تاریخ بی...
-
قشع
لغتنامه دهخدا
قشع. [ ق َ ] (ع ص ، اِ) پوستین کهنه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || خاک روبه ٔ حمام . (منتهی الارب ). کناسه ٔ حمام ، و برخی افزوده اند «و حجام » را بر آن . (اقرب الموارد). به این معنی به کسر قاف و ضم آن نیز آمده . (منتهی الارب ). || گول ، بدان جه...
-
بلادر
لغتنامه دهخدا
بلادر. [ ب َ دُ ] (هندی ، اِ) میوه ایست که به خسته ٔ خرمای هندی مشابهت دارد و مغز او شیرین باشد و پوست او سیاه بود و برو سوراخها بود همچنان که بر پوست بادام ،و در آن سوراخها بر شبه عسل چیزی باشد که چون بر اندام زنند ریش گرداند. (از تذکره ٔ ضریر انطاک...
-
نارنج
لغتنامه دهخدا
نارنج . [ رَ / رِ ] (اِ) بفتح «ر» (و در لهجه ٔ مرکزی به کسر). کردی ، نارنج ، نارنگ . گیلکی ، نارنج . نارنج معرب «نارنگ » است . اصل این لغت هندی است ولی از راه زبانهای ایرانی وارد زبانهای اروپائی شده به صورت اُرانژ و آرنج واُرَنجه و ... درآمده و آن از...