کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جمع: کُروم] (زیستشناسی) [قدیمی] karm درخت انگور.
-
کرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] karam ۱. جوانمردی؛ بزرگواری.۲. جود؛ بخشش.
-
کرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] karam = کَلَم
-
کرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: karm] (زیستشناسی) kerm هر جانور بیدستوپا و خزنده با بدن نرم و بیاستخوان، مانند کرم خاکی، زالو، و امثال آنها.〈 کرم ابریشم: (زیستشناسی) نوزاد کرمیشکل پروانه، با بدنی استوانهای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه میکند و از...
-
کرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: crème] kerem ۱. رنگ سفید مایل به زرد؛ نخودی.۲. (پزشکی) مادۀ نیمهجامد خمیری و چرب مرکب از چند ماده که روی پوست مالیده میشود و مصرف دارویی، آرایشی، و بهداشتی دارد.۳. مایع غلیظی شامل شیر یا خامه، شکر، زردۀ تخممرغ، و مواد خوشبوکننده ک...
-
کرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chrome] (شیمی) korom =کروم korom
-
کرم
فرهنگ فارسی معین
(کَ رَ) [ ع . ] (اِمص .) جوانمردی ، سخاوت .
-
کرم
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (اِ.) تاک ، رز. ج . کروم .
-
کرم
فرهنگ فارسی معین
(کِ رِ) 1 - (اِ.) رنگ سفید مایل به زردی ، نخودی رنگ . 2 - [ فر. ] (اِ.) ماده ای خمیری شکل جهت مراقبت از پوست . 3 - نوعی خمیر نرم جهت تهیه انواع شیرینی و غذا.
-
کرم
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) گروهی از بی مهره گان هستند که در لای و لجن و آب راکد و میوه پدید می آیند. اکثراً بدن نرم و برهنه و دراز دارند. مهم ترین انواع آن ها عبارتند از: کرم های پهن ، کرم های حلقوی ، کرم های لوله ای . ~ ؛ ~داشتن الف - دارای کرم بودن . ب - موذی بود...
-
کرم
دیکشنری عربی به فارسی
بخشش , سخاوت , خير خواهي , گشاده دستي , مهمان نوازي
-
کرم
دیکشنری فارسی به عربی
دهن , دودة , سخاء , يرقة
-
کرم
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kerem طاری: kerem طامه ای: kerem طرقی: kerem کشه ای: kerem نطنزی: kerem
-
واژههای مشابه
-
worm
کِرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] بدافزاری که بهصورت برنامهای مستقل و بدون نیاز به پروندههای میزبان عمل میکند، خود را تکثیر میکند و با تخریب بخشهای رایانه آن را از کار میاندازد
-
کِرم
لهجه و گویش بختیاری
kerm کرم.