کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کرته
/karte/
معنی
=کَرْت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرته
لغتنامه دهخدا
کرته . [ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِ) قطعه ٔ زمین زراعت کرده . (آنندراج ). قطعه ٔ زمین زراعت کرده و سبزی کاشته . (برهان ) (ناظم الاطباء). کرد. کردو. کرز. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کَرت ، کرد، کردو و کرز شود.
-
کرته
لغتنامه دهخدا
کرته . [ ک ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) علفی باشد که از آن جاروب سازند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به کُربه شود. || گیاهی بود پرخار و درشت ، اشترخارش گویند که آن را اشتر خورد. (لغت فرس اسدی ). درخت کوچک خاردار که آن را اشترخار گویند. (برهان ) ...
-
کرته
لغتنامه دهخدا
کرته . [ ک ُ ت َ / ت ِ] (اِ) به معنی پیراهن و معرب آن قرطه است و به عربی قمیص گویند. (برهان ). پیراهن و این فارسی ماوراءالنهر است . قرطق و قرطه معرب آن است . (از آنندراج ) . جامه ای که زیر جامه ها پوشند. قبای یک لا. بغلطاق . قبا. کرتک . پیرهن . (یادد...
-
کرته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) karte =کَرْت
-
کرته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] korte ۱. پیراهن.۲. نیمتنه: ◻︎ بر او گشت گریان و رخ را بخست / همه کرته بدرید و او را ببست (فردوسی: ۳/۹۱).
-
کرته
فرهنگ فارسی معین
(کَ تِ) (اِ.) قطعه زمینی که در آن چیزی کاشته باشند.
-
کرته
فرهنگ فارسی معین
(کِ تَ یا تِ) (اِ.) خارشتر.
-
کرته
فرهنگ فارسی معین
(کُ تِ) (اِ.) پیراهن ، قبای نیم تنه .
-
واژههای مشابه
-
کرته ٔ دشتی
لغتنامه دهخدا
کرته ٔ دشتی . [ ک ِ ت َ / ت ِ ی ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کرته ٔمریم . (مهذب الاسماء). گیاهی است خوشبوی و آن را به عربی اِذخِر گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گورگیاه . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اذخر شود.
-
چم کرته
لغتنامه دهخدا
چم کرته . [ چ َ ک ِ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیدون بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان که در 45 هزارگزی جنوب بهبهان و 6 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ آغاجاری به بهبهان واقع است . دشت و گرمسیر است و 388 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ خیرآباد. محصولش غلات ، برنج ، ک...
-
هِرتِه،()کرته،() کردن
لهجه و گویش تهرانی
خنده کردن،خنده بدون مورد
-
هِرته و کِرته
فرهنگ گنجواژه
خنده.
-
جستوجو در متن
-
باغچه
واژگان مترادف و متضاد
باغکوچک، کاله، کرته