کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کدرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کدرة
معنی
(کَ رَ) [ ع . ] (اِمص .) تیرگی رنگ ، تیرگی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کدرة
لغتنامه دهخدا
کدرة. [ ک َ دَ رَ ](ع اِ) گل و لای حوض که به تک نشسته یا جامه ٔ غوک و مانند آن که بر روی آب باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). لجن . لای یا بزغسمه . || ابر تنک .(منتهی الارب ) (آنندراج ). ابر رقیق . (از اقرب الموارد). کُدری . رجوع به کدری شود. |...
-
کدرة
لغتنامه دهخدا
کدرة. [ ک ُ رَ ] (ع مص ) تیره شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کَدَر. کَدارَة. کُدور. کُدورَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به هر یک از مصادر فوق شود.
-
کدرة
لغتنامه دهخدا
کدرة. [ ک ُ رَ ](ع اِمص ) تیرگی . کدورة. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تیرگی رنگ . (ناظم الاطباء).والکدرة فی اللون و الکدورة فی الماء و العین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به کَدَر شود.
-
کدرة
فرهنگ فارسی معین
(کَ رَ) [ ع . ] (اِمص .) تیرگی رنگ ، تیرگی .
-
واژههای همآوا
-
کدرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کدرة] [قدیمی] kodrat ۱. تیره شدن.۲. تیرگی.
-
جستوجو در متن
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دَ ] (ع اِ) ج ِ کَدَرَة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به کدرة شود.
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دَ ] (ع مص ) کَدارَة. کدور. کُدرَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تیره شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). نقیض صفا. (از اقرب الموارد). تیره گشتن و زایل شدن صفای چیزی . (از ناظم الاطباء). و منه خذ ما صفا و دع ماکدر...
-
کدورة
لغتنامه دهخدا
کدورة. [ ک ُ رَ ] (ع مص ) تیره شدن و کذا کدر عیشه ، نقیض صفا و منه : خذ ما صفا و دع ماکدر. (از منتهی الارب ). نقیض صفاست و گفته اند کُدرَة در لون و کدورة در آب و چشم و کَدَر در همه ٔ موارد بکار رود. (از اقرب الموارد). کَدارَة. کُدور. (منتهی الارب ) (...
-
کدارة
لغتنامه دهخدا
کدارة. [ ک َ رَ ] (ع مص ) کَدَر. کُدور. کُدورَة. کُدُر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). تیره شدن . (منتهی الارب ). رجوع به کدرة و کدورة و کدور و کدر شود.
-
جؤوة
لغتنامه دهخدا
جؤوة. [ ج ُ ئو وَ ] (ع اِ) جأی . (منتهی الارب ). || زمین درشت که بسیاهی زند. (منتهی الارب ). زمین سطبری است در سیاهی . || رنگی است از رنگ های اسب و شتر و آن سرخی است که بسیاهی زند. (اقرب الموارد). غبرة فی حمرة او کدرة فی صداءة. (قاموس از اقرب الموا...
-
کدری
لغتنامه دهخدا
کدری . [ ک ُ ] (ع اِ) ابر تنک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به کَدَرة شود. || نوعی از سنگخوار تیره رنگ پشت ابلق زردگلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سنگ خوار. (ناظم الاطباء). سنگخواره . قسمی از قطا و آن مرغی است . (مهذب الاسماء) : در دامن ...
-
تکدیر
لغتنامه دهخدا
تکدیر. [ ت َ ] (ع مص ) تیره کردن : کدره تکدیراً. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تیره گردانیدن چیزی را. (از اقرب الموارد). یقال : کدر عیشه . نقیض صفا. (منتهی الارب ). || اندوهگین کردن کسی را. || ریختن آب را. (از اقرب الموارد). || در تداو...
-
غذمة
لغتنامه دهخدا
غذمة. [ غ ُ م َ ] (ع اِ) سخت تیرگی . (منتهی الارب ). غبرة کدرة. ج ، غُذَم . (اقرب الموارد). الغذمة کالغثمة و هو اغذم اکدر اغبر. (تاج العروس ). || پاره ای از مال . ج ، غُذَم . (اقرب الموارد). پاره ای از شتران . (منتهی الارب ). در کتب لغت غذمة معنی به ...