غذمة. [ غ ُ م َ ] (ع اِ) سخت تیرگی . (منتهی الارب ). غبرة کدرة. ج ، غُذَم . (اقرب الموارد). الغذمة کالغثمة و هو اغذم اکدر اغبر. (تاج العروس ). || پاره ای از مال . ج ، غُذَم . (اقرب الموارد). پاره ای از شتران . (منتهی الارب ). در کتب لغت غذمة معنی به طور مطلق نیامده ؛ صاحب اقرب الموارد «القطعة من المال » معنی کرده است . بنابراین چنین بنظر میرسد که صاحب منتهی الارب آن را به معنی اخص ؛ یعنی مال به معنی چارپایان آورده است . || شیر بسیار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). غَذَمَة.(اقرب الموارد). ج ، غُذَم . (اقرب الموارد). || حادثه ای سخت . یقال : وقعوا فی غذمة من الارض ؛ یعنی در حادثه ٔ سخت افتادند. (منتهی الارب ). الواقعة المنکرة. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.