کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کتیم
/katim/
معنی
۱. نهفته؛ پنهان.
۲. (اسم) مشکی که آب از آن تراوش نکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کتیم
لغتنامه دهخدا
کتیم . [ ] (اِخ ) بعضی را گمان همان است که قبرس باشد و برخی بر آنند که جزایر و سواحلی است که در طرف غربی فلسطین واقع است . (قاموس کتاب مقدس ). این کلمه در تاریخ ایران باستان بنقل ازکتاب حزقیال باب 27 اینگونه آمده است : «اما تو ای پسر انسان ... پاروها...
-
کتیم
لغتنامه دهخدا
کتیم . [ ک َ ] (اِ) خیک و مشکی را گویند که آب از او مطلقاً تراوش نکند. (برهان ). مشکی که آب از آن بهیچوجه تراوش نکند. (ناظم الاطباء). مشکی که آب از آن تراوش کند. (آنندراج ). مشک وخیکی که آب از دهانش تراوش کند. (فرهنگ جهانگیری ) . رجوع به ماده ٔ ذیل ش...
-
کتیم
لغتنامه دهخدا
کتیم . [ ک َ ] (ع ص ) کمان از چوب ناشکافته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کمان سوفار ناکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || شتر که وقت برنشست بانگ نکند یا عام است . جمل کتیم . (منتهی الارب ). شتر که بانگ نکند. جمل ک...
-
کتیم
لغتنامه دهخدا
کتیم . [ ک َ ] (ع ص ) مکتوم . پوشیده . پنهان : خنده ها در گریه پنهان و کتیم گنج در ویرانه ها جوای کلیم . مولوی .بعد از آن گفتش که در جسمم کتیم ده درم سنگ است یک در یتیم .مولوی .
-
کتیم
لغتنامه دهخدا
کتیم . [ک َ ] (اِ) شوره زمین . (از برهان ) (ناظم الاطباء). زمین بی ثمر. (ناظم الاطباء). کتیر. رجوع به کتیر شود.
-
کتیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] katim ۱. نهفته؛ پنهان.۲. (اسم) مشکی که آب از آن تراوش نکند.
-
کتیم
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) مشک یا خیکی که آب از آن تراوش کند.
-
جستوجو در متن
-
رشیک
واژهنامه آزاد
بر وزن فعیل ولی دارای معنای مفعولی مانند شهید( به شهادت گرفته شده ) و یا کتیم ( پوشیده شده ) به معنای کسی که بر او رشک میبرند
-
کتیر
لغتنامه دهخدا
کتیر. [ ک َ / ک ُ ] (اِ) سراب یعنی زمین شورستان که سپید نماید و در او نبات رسته نبود و از دور مانند آب نماید. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). سرآب (فرهنگ جهانگیری ). شوره زمینی باشد که در صحراها از دور مانند آب نماید. (برهان ). سرآب و به بای موحده است...
-
یابان
لغتنامه دهخدا
یابان . (اِخ ) صاحب صبح الاعشی ذیل «انساب عجم » آرد که رومیان از نسل بنی کتیم بن یونان اند و او یابان بن یافث بن نوح است . (صبح الاعشی ج 1 ص 367). و رجوع به یاوان و یونان شود.
-
کاتم
لغتنامه دهخدا
کاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کتم . درزدوز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پنهان کننده . (مهذب الاسماء). پوشنده . رجوع به پوشنده شود. آدم محرم . سرپوش . || نهفته . سرٌ کاتم ٌ؛ راز نهان داشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قوس ٌ کاتم ٌ؛ بمعنی قوس...
-
درمسنگ
لغتنامه دهخدا
درمسنگ . [ دِ رَ س َ ] (اِ مرکب ) (از: درم ، مخفف درهم ،در وزن + سنگ ، وزن ) هموزن درم . (آنندراج ). مثقال . (دهار). هفت یک استیر. چهل درمسنگ یک اوقیه است . سنگ را از آنروی به درم الحاق کنند تا با درم سیم مشتبه نگردد، یعنی به سنگ سیم ، صاحب ذخیره ٔ خ...
-
پنهان
لغتنامه دهخدا
پنهان . [ پ َ / پ ِ ] (ص ، ق ) مخفی . پوشیده . راز. نهان . خافی . خافیة.خفاء.خفی ّ. مُدَغمر. خفوة. دفینة. مستور. باطن . نهفته . دفین . مدفون . مُدَخِمس . (منتهی الارب ). مَخبوّ. مُختفی . نامرئی . متواری . مکتوم . کتیم . در خِفاء. در خُفیه . در سرّ. س...
-
درز
لغتنامه دهخدا
درز. [ دَ ] (اِ) شکاف جامه را گویند که دوخته باشند. (برهان ). شکاف جامه و سنگ . (از آنندراج ). کناره های جامه که بهم دوزند. (کشاف اصطلاحات الفنون از المنتخب ). آن جای جامه که دو قطعه را بدوختن به یکدیگر پیوسته باشند. جای اتصال دو جانب جامه با دوختن ....