کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتمان کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کتمان کردن
لغتنامه دهخدا
کتمان کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن . نهان داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). پوشیدن . نهان کردن . کتم کردن : آنگه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هموار شدندی و این کتمان نکردندی . (کشف الاسرار از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
پوشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دربر کردن، ملبسشدن ۲. پردهپوشی کردن، پنهان کردن، کتمان کردن، مخفی کردن، مکتومنگاهداشتن، نهفتن ۳. تلبیس، اختفا ۴. فراگرفتن ≠ لختشدن ۵. آشکار کردن، افشا کردن
-
حق پوشی
لغتنامه دهخدا
حق پوشی . [ ح َ ] (حامص مرکب ) مخفی کردن حقیقت . کتمان راستی .
-
کتم کردن
لغتنامه دهخدا
کتم کردن . [ ک َ ک َ ] (مص مرکب ) پوشیدن راز. (ناظم الاطباء). مکتوم کردن . کتمان کردن . تلبیس کردن . ملتبس کردن . استکتام . (یادداشت مؤلف ).- کتم شهادت کردن ؛ امتناع از گواهی دادن . (ناظم الاطباء).
-
لَا تُخَافِتْ
فرهنگ واژگان قرآن
پنهان و مخفي نكن (کلمه خفت که مصدر تخافت باب تفاعل آن است ، به معناي کتمان و پنهان کردن چيزي است )
-
اکتام
لغتنامه دهخدا
اکتام . [ اِ ] (ع مص ) پر کردن مشک . (تاج المصادر بیهقی ). || مکاتمه . کتمان . پنهان داشتن . نهان داشتن . (از یادداشت مؤلف ).
-
بازنهفتن
لغتنامه دهخدا
بازنهفتن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ت َ ] (مص مرکب ) پنهان کردن . نهفتن . پنهان داشتن . کتمان کردن : به خورشیدرویان سپهدار گفت مر این خواب را باز باید نهفت .فردوسی .
-
ابراز
واژگان مترادف و متضاد
۱. افشا، برملا، بروز، فاش ۲. اشعار، اظهار، اعتراف، اعلام، اقرار، بیان، تقریر، عرض ۳. آشکار ساختن، ظاهر کردن ≠ کتمان
-
دمس
لغتنامه دهخدا
دمس . [ دَ ] (ع مص ) سخت تاریک شدن . || پنهان کردن چیزی را در خاک . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پنهان کردن و بپوشانیدن چیز. در گور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || دفن کردن در خاک زنده یا مرده را. || پوشاندن چیزی را....
-
حجز
دیکشنری عربی به فارسی
ذخيره , رزرو کردن صندلي يا اتاق در مهمانخانه و غيره , کتمان , تقيه , شرط , قيد , استثناء , احتياط , قطعه زمين اختصاصي (براي سرخ پوستان يامدرسه و غيره) , ربايش , تصرف , ضبط , حمله ناگهاني مرض
-
بَثَّ
فرهنگ واژگان قرآن
پخش کرد - گسترد - پراکند-اندوه شديدي که قابل کتمان نباشد و فاش وپراکنده شود (از مصدر بث است که به معناي متفرق کردن و افشاندن است . و بث جنبندگان به معناي اين است که خداي تعالي آنها را در زمين منتشر و متفرق کرده ، همچنان که در جاي ديگر در باره خلقت ان...
-
اضباء
لغتنامه دهخدا
اضباء. [ اِ ] (ع مص ) اضباء چیزی ؛ پوشاندن آن . کتمان آن . (از اقرب الموارد). پنهان داشتن چیزی . پنهان کردن چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اضباء بقوم ؛ خلاف کردن با آنان سفر را، در چیزی که از آن امید سود دارند. (از اقرب الموارد)(از قطر ا...
-
اشهار
لغتنامه دهخدا
اشهار. [ اِ ] (ع مص ) معروف کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اشهار امر؛ آشکار کردن و شهرت دادن آن . (از المنجد). || انتشاردادن . نشر کردن : آنکه اخبار و آثار که تاغایت وقت در حجب استتار کتمان پنهان مانده بر منصه ٔاظهار جلوه ٔ اشهار دهد. (رشیدی ). ||...
-
حفظ
لغتنامه دهخدا
حفظ. [ ح ِ ] (ع مص ) نگاه داشتن . نگه داشتن . نگاهداشت . نگهداری . نگهداشت . گوش داشتن . حیاطة. وقایة. حراست . صیانت . محافظت ، حرس . بقو. بقاوت . نگاهداری کردن . نگهداری کردن . بازداشتن شیئی از زیان و هلاک : احسن اﷲ حفظک و حیاطک . (تاریخ بیهقی ص 298...