کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتابگَردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
bookstore tourism
کتابگَردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی گردشگری فرهنگی که در آن کتابفروشیهای مستقل، مقصد گروهی گردشگران به شمار میآیند
-
واژههای مشابه
-
گردی
لغتنامه دهخدا
گردی . [ گ َ ] (اِ) بدبختی و زوال جاه ، همچون : پادشاه گردی و اشراف گردی . (آنندراج ). || (ص نسبی ) سخت باریک و نازک . سخت لطیف و نازک (جامه ).
-
گردی
لغتنامه دهخدا
گردی . [ گ ِ ] (حامص ) تدویر. (ناظم الاطباء). استداره . کرویت .
-
گردی
لغتنامه دهخدا
گردی . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 50هزارگزی جنوب خاوری هرسم و جنوب خاوری شاه آباد. در دامنه قرار گرفته و دارای 180 تن سکنه است . آب آنجا از زه آب رودخانه ٔ باقرآباد تأمین میشود. محصول آن غلات ، دیم و لبنیات...
-
گردی
لغتنامه دهخدا
گردی . [ گ ُ ] (حامص ) پهلوانی . دلاوری . رشادت . شجاعت : چنین گفت کز عهد شاهان دادبه گردی نخوانمت خسرونژاد. فردوسی .ندیدم سواران گردنکشان به گردی و مردانگی زین نشان . فردوسی .ز مردی و گردی به ما ننگرداز این مرز کس را به کس نشمرد. فردوسی .از خاندان خ...
-
گردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gerdi گرد بودن.
-
گردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] gordi ۱. دلیری.۲. پهلوانی.
-
گردی
دیکشنری فارسی به عربی
دورة
-
گَردی
لهجه و گویش تهرانی
روسری نازک
-
کتاب
لغتنامه دهخدا
کتاب . [ ک ِ ] (ع مص ) کَتب . کِتابَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). کِتبَة. (اقرب الموارد)(متن اللغة). نبشتن و یقال کتبت بالقلم . (از منتهی الارب ). نگاشتن لفظ به حروف هجاء در چیزی ، مانند خط. (اقرب الموارد). || فرمان راندن . کتب علیه ک...
-
کتاب
لغتنامه دهخدا
کتاب . [ ک ُت ْ تا ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاتب . نویسندگان و دانایان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : و اگر اندر اشارتی دینی یا اندر عبارتی تأویل لفظی یا نکته ای یابد که آن میان فضلاء نام آور دنیاوی ، از ادبا و شعرا و کتاب ، معروف نیست . (جامعالحکمتین ، ...
-
کتاب
لغتنامه دهخدا
کتاب . [ک ِ ] (ع اِ) نامه . ج ، کُتُب ، کُتب . (منتهی الارب ). آنچه در آن نویسند، تسمیة بالمصدر سمی به لجمعه ابوابه و فصوله و مسائله . (از اقرب الموارد). سِفر. (دهار) (نصاب ). مجموعه ٔ خطی یا چاپی . (فرهنگ فارسی معین ).اجتماع چند جزو نوشته شده یا چاپ...
-
کتاب
واژگان مترادف و متضاد
تذکره، دفتر، دیوان، رساله، سفینه، صحیفه، کتابچه، کشکول، مصحف، مکتوب، نامه، نوشته
-
کتاب
فرهنگ واژههای سره
نسک، ماتیکان، نوشتار