کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کال جمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کال کندیل
لغتنامه دهخدا
کال کندیل . [ ک ُ ] (اِخ ) دستوردان یونانی که در 1424 م . در آتن متولد شد و در 1511 م . درگذشت .
-
کال گراو
لغتنامه دهخدا
کال گراو. [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان قلعه حمام بخش جنت آباد شهرستان مشهد واقع در34هزارگزی شمال باختری صالح آباد. جلگه و معتدل است و 5 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
کال گزی
لغتنامه دهخدا
کال گزی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز واقع در 118هزارگزی جنوب خاوری کبود گنبد. دامنه و معتدل است و 18تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین میشود و محصول آن عبارت است از غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت است و راههای مالرو دا...
-
کال هوای
لغتنامه دهخدا
کال هوای . [ ] (هندی ، اِ)اسم هندی هلیله ٔ کابلی است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
شاه کال
لغتنامه دهخدا
شاه کال . (ص مرکب ) کاج باشد و آن را لوچ نیز گویند و بعربی احول خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). بمعنی کاج است که بعربی احول گویند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). لوچ و آن کژ چشم است که یکی را دو بیند. (از آنندراج ). دوبین . لوچ . کاژ. کژبین .
-
کاریزک کال
لغتنامه دهخدا
کاریزک کال . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان در بقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور جلگه و شورزار و گرمسیر و سکنه ٔ آن 473 تن است . قنات دارد. محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است . راه مالرو دارد. مزرعه ٔ گنج آباد جزء همین ده...
-
لوکک کال
لغتنامه دهخدا
لوکک کال . [ ک َ ] (سانسکریت ، اِ) تاریخ الجماعة. رجوع به ماللهند بیرونی ص 207 و 229 شود.
-
کال جوش
لهجه و گویش بختیاری
kâl-juš کالجوش (کشک سابیده را گرم مىکنند و نعناع داغ روى آن مىریزند و با عسل مىخورند).
-
تی کال
واژهنامه آزاد
در گویش بختیاری ، به چشمانی با رنگ روشن و یا حالتِ خُمار تیِ کال گفته میشود
-
میس کال
واژهنامه آزاد
گُمزَنگ، گُم زَنگ. به چَم (معنی) زنگِ گم شده. یک پیوند دوراوی (تلفنی) است که بی پاسخ بماند. پیامی از پیش برنهاده را به رایگان می رساند. برای نمونه، دو دوست بر آن برمی نهند که دو گمزنگ پیاپی برای این است که دیر خواهم رسید. در زبانِ کوچه می گویند "میس ...
-
تی کال
واژهنامه آزاد
کسی که چشمان سبز رنگ دارد.
-
کال تکس
واژهنامه آزاد
انگور نرسیده (کال) ، غوره
-
کال قره خان
لغتنامه دهخدا
کال قره خان . [ ل ِ ق َ رَ / رِ ] (اِخ ) نام کانالی است به مشهد : تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بودسنگر ما لب کال قره خان خواهد بود.از اشعاری است که در واقعه ٔ سالار پسر اللهیارخان گفته شده است . (سبک شناسی بهار ج 1 ص 24).
-
کال و کدو
لغتنامه دهخدا
کال و کدو. [ ل ُ ک َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) بس خام . سخت نارس . ناپخته .
-
کال و کول
لغتنامه دهخدا
کال و کول . [ ل ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به کال و «کال و کدو» شود.