کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاشه
/kāše/
معنی
کپسول.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cachet] (پزشکی) [منسوخ] kāše کپسول.
-
کاشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kāše یخ نازک روی آب: ◻︎ گرفت آب کاشه ز سرمای سخت / چو زرینورق گشت برگ درخت (عمعق: ۱۹۵).
-
کاشه
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا ش ) (اِ.) یخ نازکی که روی آب می بندد.
-
کاشه
لغتنامه دهخدا
کاشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) کاژ. (جهانگیری ). بمعنی کازه است و آن خانه ای باشد علفی که بر کنار کشت و زراعت سازند. (برهان ). رجوع به کازه شود. کومه . رجوع به کومه شود. جمس . رجوع به جمس شود. || یخ تنک و نازک را گویند و آن آبی است که در زمستان می بندد و ...
-
کاشه
لغتنامه دهخدا
کاشه . [ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) مثل کبسول . رجوع به کبسول شود. ظرف خرد برای بلعیدن دواهای بدمزه . بسته ٔ مخصوصی که دوادر آن ریزند و کوچک سازند تا بتوان بحلق فرو برد.- کاشه های دارویی : کاشه های داروئی از دو ورقه ٔ نازکی که با خمیر نشاسته ٔ خالص فطیر ته...
-
کاشه
دیکشنری فارسی به عربی
ختم
-
واژههای همآوا
-
کاشح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] kāšeh ویژگی آنکه دشمنی خود را پنهان میکند.
-
کاشح
لغتنامه دهخدا
کاشح . [ ش ِ] (ع ص ) دشمنی پنهان دارنده و دور از دوستی . الحدیث : افضل الصدقة علی ذی الرحم الکاشح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دشمنی پنهانی . (دهار). دشمنی که دشمنی در دل دارد و ظاهر نکند. بدگو. ج ، کاشحون ، کاشحین .
-
جستوجو در متن
-
cachet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دکمه، مهر، کاشه، خاصیت، کپسول
-
cachets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاکائو، مهر، کاشه، خاصیت، کپسول
-
یخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yax آبیکه از شدت سردی بسته و سفت شده باشد؛ هسر؛ هسیر؛ هتشه؛ کاشه.〈 یخ بستن: (مصدر لازم) منجمد شدن آب یا چیز دیگر از شدت سردی؛ فسرده شدن.〈 یخ کردن: (مصدر لازم)۱. سرد شدن.۲. [مجاز] دچار ترسیدن یا شگفتزدگی شدن.۳. یخ زدن؛ فسرده شدن.
-
ختم
دیکشنری عربی به فارسی
مهر , خاتم , کپسول , پهن , کاشه , رک گو , بي پرده حرف زن , رک , بي پرده , صريح , نيرومند , مجاني , چپانيدن , پرکردن , اجازه عبور دادن , مجانا فرستادن , معاف کردن , مهر زدن , باطل کردن , مصون ساختن , تحت تاثير قرار دادن , باقي گذاردن , نشان گذاردن , ت...
-
کاه
لغتنامه دهخدا
کاه . (اِ) هندی باستان کاشه ، پهلوی کاه ، کردی که . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). علف خشک را گویند. (برهان ). ساقه ٔ گندم و جو خشک شده و در هم کوفته . قطعات خشک ساقه ٔ گندم و جو و برخی گیاهها : بچشمت اندر بالار ننگری تو به روزبه شب به چشم کسان اندرون ببین...