کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارگر بار انداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارگر بار انداز
دیکشنری فارسی به عربی
عامل الشحن
-
واژههای مشابه
-
sex worker, sex labourer
کارگر جنسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] شخصی که در یک سوداگری جنسی در مقابل پول یا بدون آن مورد استثمار قرار میگیرد
-
working class
طبقۀ کارگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] طبقهای در ساختار جامعه که افراد آن را کارگران یدی تشکیل میدهند
-
کارگر شدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ. شُ دَ) (مص ل .) اثر کردن ، تأثیر گذاشتن .
-
کارگر آمدن
لغتنامه دهخدا
کارگر آمدن . [ گ َ م َ دَ ] (مص مرکب ) کارگر شدن . اثر کردن . مؤثر واقع شدن . تأثیر : چو نیزه نیامد بر او کارگربروی اندر آورد جنگی سپر. فردوسی .این لفظ که من گفتم و من خواهم گفتن بر جان و دل دشمن او کارگر آید. فرخی .ازیرا کارگر نامد خدنگم که بربازو...
-
کارگر بودن
لغتنامه دهخدا
کارگر بودن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) کارگر شدن . اثر کردن . مؤثر گردیدن : نباشد سلیح شما کارگربدان جوشن و خود پولاد بر. فردوسی .یکی نیزه سالار توران سپاه بزدبر بر رستم کینه خواه سنان اندر آمد بچرم کمربه ببر بیان بر نبد کارگر. فردوسی .چون شب درآمد [ فی...
-
کارگر شدن
لغتنامه دهخدا
کارگر شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کارگر آمدن . اثر کردن . رجوع به اثر کردن شود. تأثیر کردن . مؤثر گردیدن . رجوع به کارگر آمدن شود: اِکاحه ، کارگر شدن شمشیر. (منتهی الارب ) : کنون کارگر شد که بیکار گشت پدر پیش چشم پسر خوار گشت . فردوسی .چو ژوبین...
-
حزب کارگر
دیکشنری فارسی به عربی
عمل ، حزب العمال
-
کارگر مزدور
دیکشنری فارسی به عربی
صانع ماهر
-
کارگر ماهر
دیکشنری فارسی به عربی
صانع ماهر
-
کارگر طرفشو
دیکشنری فارسی به عربی
غسالة الصحون
-
طبقه كارگر
دیکشنری فارسی به عربی
شريحة العمال
-
نیمچه کارگر
لهجه و گویش تهرانی
کارگر ناوارد
-
کارگر و خدمتکار
فرهنگ گنجواژه
خدمتکار.