کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاذبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کاذبه
/kāzebe/
معنی
= کاذب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاذبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: کاذبَة، مونثِ کاذب، جمع: کاذبات، کواذب] [قدیمی] kāzebe = کاذب
-
کاذبه
لغتنامه دهخدا
کاذبه . [ ذِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث کاذب ، شهوت کاذبه مقابل شهوت صادقه . زن دروغگو، خاطئه . || (اِ) دروغ : و قوله تعالی « : لیس لوقعتها کاذبة» (قرآن 2/56). هو اسم یوضع موضع المصدر کالعافیة و العاقبة.
-
واژههای مشابه
-
کَاذِبَة
فرهنگ واژگان قرآن
دروغ - دروغگو
-
جستوجو در متن
-
Apocrypha
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Apocrypha، کتب کاذبه
-
کواذب
لغتنامه دهخدا
کواذب . [ ک َ ذِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاذبة. (از اقرب الموارد). ج ِ کاذب . (ناظم الاطباء). رجوع به کاذب و کاذبة شود.
-
irreligion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی رحمانه، بی دینی، شرارت، بد کیشی، خدا نشناسی، بیحرمتی به مقدسات، ادیان کاذبه و منحرفه، دین دروغی
-
هاجرة
لغتنامه دهخدا
هاجرة.[ ج ِ رَ ] (ع مص ) هاجرة از مصادری است که بر وزن فاعلة آمده اند، مانند: عاقبة، کاذبة و عافیة. ج ، هاجرات ، هواجر: اذا ماشئت نالک هاجراتی . (اقرب الموارد).
-
دروغی
لغتنامه دهخدا
دروغی . [ دُ ] (ص نسبی ) منسوب به دروغ . مربوط به دروغ . دروغ . کاذب . دروغگو. (ناظم الاطباء). دروغین . کاذبه . (یادداشت مرحوم دهخدا). باطل . نادرست . || ساختگی . مصنوعی : کسری و جم به درگهت هردو شهی دروغی اندحاتم و معن بردرت هردو گدای راستین .سلمان ...
-
دروغین
لغتنامه دهخدا
دروغین . [ دُ ] (ص نسبی ) دروغی . کاذب . کاذبة. به دروغ : اشتهای دروغین ؛ اشتهای کاذب . (یادداشت مرحوم دهخدا) : از ادب نبود به پیش شه مقال خاصه خود لاف دروغین و محال . مولوی .صبح کاذب ؛ و او را صبح دروغین گویند. (التفهیم ). و رجوع به دروغی شود.
-
خاطئه
لغتنامه دهخدا
خاطئه . [ طِ ءَ ] (ع ص ) وصف مؤنث کسی که خطا کننده است . گناهکار : ناصیة کاذبة خاطِئة. (قرآن 16/96). || (مص ) مصدر اخطاء و هذه الصیغة نادرة فی مصادر المزیدات کعافیة مصدر عافی . (اقرب الموارد): و المؤتفکات بالخاطئة. (قرآن 29/12).
-
فاتحة
لغتنامه دهخدا
فاتحة. [ ت ِ ح َ ] (ع ص ) مؤنث فاتح . (ناظم الاطباء). رجوع به فاتح شود. || (اِ) آغاز و اول هر چیز.(منتهی الارب ). مقابل خاتمه . ج ، فواتح : فاتحه ٔ چیزی ؛آغاز آن که مابعدش بدان گشوده شود. فاتحةالکتاب از آن است ، زیرا خواندن نماز بدان افتتاح شود . ای...
-
مشبهات
لغتنامه دهخدا
مشبهات . [ م ُ ش َب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) امور مشبهات ؛ کارهای مشکل . (ناظم الاطباء). || (اصطلاح منطق ) در منطق قضایایی که به آن معتقد میشویم برای آن که شبیه به بدیهیات یا مقبولات یا مسلمیات است و در واقع هیچ یک از آنها نیست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا...
-
رایحة
لغتنامه دهخدا
رایحة. [ ی ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) رایحه . رائحة. اسم فاعل از ریشه ٔ «روح ». مؤنث رائح . زن شادمانی کننده . (ناظم الاطباء). || زنی که درشبانگاه آید. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، روائح .(المنجد). || زنی که در شبانگاه کار کند.(ناظم الاطباء). رجوع به ر...