کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژفگن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ژفگن
/žafgen/
معنی
۱. چرکآلود؛ قیآلود.
۲. ویژگی چشمی که در گوشۀ آن ژفک جمع شده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ژفگن
لغتنامه دهخدا
ژفگن . [ ژَ گ ِ ] (ص نسبی ) خِم ناک . قی آلود : غمیصا بایستاد بر فراق سهیل می گریست تا چشمش ژفگن شد. (تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 188). عین ٌ اغمص ؛ چشمی ژفگن . غمص ؛ ژفگن شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
ژفگن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ژفگین› [قدیمی] žafgen ۱. چرکآلود؛ قیآلود.۲. ویژگی چشمی که در گوشۀ آن ژفک جمع شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
خمناک
لغتنامه دهخدا
خمناک . [ خ ِ ] (ص مرکب ) بیمار. دردمند. (ناظم الاطباء). || قی آلود. ژفگن . ژفگناک . لخجه : چشم خمناک ؛ چشم قی آلود. چشم ژفگن .
-
ژفگین
لغتنامه دهخدا
ژفگین . [ ژَ ] (ص نسبی ) قی آلود. خِم ناک . ژفگن : عین ٌ اغمص ؛ چشمی ژفگین .
-
اغمص
لغتنامه دهخدا
اغمص .[ اَ م َ ] (ع ص ) آنکه خم از چشم او روان باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنکه چشم او قی دارد. مؤنث : غَمْصاء. (از اقرب الموارد). ژفگن . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). مثل الارمض . (المصادر زوزنی ). ج ، غُمص . (از منتهی الارب...
-
ان
لغتنامه دهخدا
ان . [ َِن ] (پسوند) نون ماقبل مکسور. مانند این (َین ) نسبت را میرساند، مانند: ریخن ، رشکن ، ریمن ، چرکن . و در یادداشت مؤلف آمده است : «ان » در لفجن ، ریخن ، فژاگن ، رشگن ، شپشن ، خشمن ، ژفگن و امثال آن مخفف این و «ین » و بجای این «ین » بود در پشمی...
-
امرص
لغتنامه دهخدا
امرص . [ اَ رَ ] (ع ص ) ژفگن (چرکین ). (مصادر زوزنی ). در مصادر زوزنی چ تقی بینش این لغت نیست در ص 203 همین کتاب غمص راژفگن شدن معنی کرده است در اقرب المواردو منتهی الارب در معانی مرص معنی مناسبی پیدا نشد.