کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چپار
/čapār/
معنی
۱. هرچیز دورنگ.
۲. ویژگی اسبی که خالها و لکههایی غیر رنگ اصلی خود داشته باشد.
۳. ویژگی کبوتری که پرهای سبز و سیاه خلاف رنگ خود داشته باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
brindle, brindled
-
جستوجوی دقیق
-
چپار
لغتنامه دهخدا
چپار. [ چ َ ] (ص ) هر چیز دورنگ باشد عموماً. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هر چیز دورنگ راگویند. (جهانگیری ). اعرم . (منتهی الارب ) : فلفل و زردچوبه روی نمک بر نسیج چپار فضله ٔ کک . دهخدا(دیوان ص 20).|| کبوتری سبز که خالهای سیاه بر ...
-
چپار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] čapār ۱. هرچیز دورنگ.۲. ویژگی اسبی که خالها و لکههایی غیر رنگ اصلی خود داشته باشد.۳. ویژگی کبوتری که پرهای سبز و سیاه خلاف رنگ خود داشته باشد.
-
جستوجو در متن
-
ابرشاش
لغتنامه دهخدا
ابرشاش . [ اِرِ ] (ع مص ) رخش شدن اسب . (زوزنی ). چپار شدن اسب .
-
بریش
لغتنامه دهخدا
بریش . [ ب َ ] (اِ) اسپ چپار، که خجکها دارد بخلاف رنگ خود. (منتهی الارب ). اسپ چپار که خجکهای سفید یا سیاه بخلاف لون آن دارد. (آنندراج ). به معنی أبرش است . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به ابرش شود.
-
نمش
فرهنگ فارسی معین
(نَ مِ) [ ع . ] (ص .) 1 - گاو نر چپار، گاو کوهی . 2 - شتری که در سپل آن نشانه ایی باشد سوای «اثره » که بر روی زمین ظاهر گردد.
-
نمش
فرهنگ فارسی معین
(نَ مَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) خال های سفید و سیاه یا نقطه های پوست گاو و جز آن ، مخالف رنگ آن . 2 - (مص ل .) ابلق شدن ، چپار شدن .
-
نمش
لغتنامه دهخدا
نمش . [ ن َ م ِ ] (ع ص ) ثور نَمِش ؛ آن گاو که نقطه هادارد. (مهذب الاسماء). گاو نر چپار. (از منتهی الارب ) . گاو نر چپار و ابلق . (ناظم الاطباء). گاو کوهی که بر او نقطه های سیاه و سفید باشد. (برهان قاطع) (از اقرب الموارد). ثور نَمِش القوائم ؛ که در ق...
-
تلمیع
لغتنامه دهخدا
تلمیع. [ ت َ ] (ع مص ) رنگارنگ گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). چپار شدن اندام یعنی خجکهای مخالف رنگ بر اندام برآمدن . (منتهی الارب ). بافته را به رنگهای گوناگون کردن . (از اقرب الموارد). || (اِ) پیسی در بدن اسب مخالف رنگ آن . ج ، تلا...
-
اشیه
لغتنامه دهخدا
اشیه . [ اَش ْ ی َه ْ ] (ع ص ) آنچه در آن رنگهایی مخالف رنگ دیگر اعضا پدید آید. گویند:«ثورٌ اشیه » چنانکه گویند: «فَرَس ٌ ابلق ». و نسبت بدان وَشَوی ّ است . (از المنجد). و در منتهی الارب ذیل شیة آمده است : رنگ اسب و جز آن که مخالف سایر اندام باشد... ...
-
شیة
لغتنامه دهخدا
شیة. [ ی َ ] (ع اِ) نشان و رنگ اسب و جز آن که مخالف سایر اندام باشد. ج ، شیات . منه قوله تعالی : لا شیة فیها ؛ ای لیس فیها لون یخالف سائر لونها، و یقال : ثور اَشْیَه ؛ یعنی گاو چپار، کما یقال : فرس ابلق و تیس اذراء. (منتهی الارب ). هر رنگی که مخالف ب...
-
بر رویه
لغتنامه دهخدا
بر رویه . [ ب َ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) این کلمه را مؤلف در متنی معتبر دیده اند که معادل (شَزْر) به کار رفته است بمعنی باژگونه و چپار تافتن ریسمان در مقابل فرورویه تافتن آن که ترجمه ٔ یَسْر است . (یادداشت بخط مؤلف ). صاحب منتهی الارب آرد: شزر الحبل ؛...
-
نمش
لغتنامه دهخدا
نمش . [ ن َ م َ ] (ع اِ) خجک های سپید و سیاه ، یا نقطه های پوست گاو و جز آن ، مخالف رنگ آن . (منتهی الارب ). نقطه های سفید و سیاه و صورت های سیاه و سفید را گویند. (جهانگیری ). نقطه های سپید و سیاه و گفته اند لکه هائی که بر پوست پدید آید به خلاف رنگ پ...
-
موقف
لغتنامه دهخدا
موقف . [ م ُ وَق ْق َ ] (ع ص ) اسبی که بالای دوش وی چپار باشد که گویا از سپیدی منقش است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || اسبی که در خردگاه دست و پای آن سپیدی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (صبح الاعشی ج 2 ص 21). || خری که بر هر ذ...
-
اذرء
لغتنامه دهخدا
اذرء. [ اَ رَءْ ] (ع ص ) مرد پیر. (منتهی الارب ). || مردی که موی پیش سر او سفید باشد. || سیاه و سپیدگوش . (تاج المصادر بیهقی ).- تیس اذرء ؛ تکه ٔ چپار. مؤنث : ذَرْآء.- فرس اذرء و جدی اذرء ؛ کذلک . (منتهی الارب ). ارقش الاذنین و سائره اسود. (صحاح الل...