کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چَرَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چَرَه
لهجه و گویش بختیاری
ča:ra قیچى مخصوص پشمچینى از گوسفندان.
-
واژههای مشابه
-
چره
فرهنگ فارسی معین
(چَ رِ) (اِ.) چراخور، مرتع .
-
چره
لغتنامه دهخدا
چره . [ چ َ رَ/ رِ ] (اِمص ) عمل چریدن . چرا. چرا کردن . رجوع به چره کردن شود. || (اِ) قسمی علف خوراک حیوان است . (فرهنگ نظام ). || خوراک مخصوصی که شبها بعد از شام میخورند، با لفظ شب (شب چره ) استعمال میشود. (فرهنگ نظام ) . با کلمه ٔ «شب » و «لب » بص...
-
چره
لغتنامه دهخدا
چره . [ چ ُ رَ / رِ ] (ص ) پسر ساده و پسر امرد را گویند. (برهان ) (آنندراج ). پسر ساده روی و امرد. (ناظم الاطباء).
-
چره
لغتنامه دهخدا
چره . [ چ ُرْ رَ /رِ ] (ص ) جره و چست و چالاک و جلد. (ناظم الاطباء).
-
چِرَّه
لهجه و گویش بختیاری
čerra گریه توأم با جیغ کودک، گریستن شدیدکودک.
-
چره
واژهنامه آزاد
جو های آب کنار درختان را می گویند
-
چره
واژهنامه آزاد
دارای چشمه های زیاد وزمینهای اب دار
-
snack
لبچره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] غذایی سبک که معمولاً بین وعدههای اصلی غذا خورده میشود
-
شب چره
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ رِ) (اِمر.) آجیل و میوه که در شب نشینی می خورند.
-
لب چره
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چَ رِ) (اِمر.) نخود و کشمش و انواع میوه های خشک که در مجالس بزم و وقت صحبت با یاران صرف کنند، شب چره ، تنقلات .
-
شب چره
لغتنامه دهخدا
شب چره . [ ش َ چ َ رَ / رِ ] (اِمص مرکب )شب چر. بردن حیوانات در شب به چرا کردن . (فرهنگ نظام ). چرا کردن حیوانات را گویند در شب . (برهان ). چرای ستور در شب . (ناظم الاطباء). چرای شبانه : گرگ آمده ست گرسنه و دشت پربره افتاده دررمه رمه رفته به شب چره ....
-
لب چره
لغتنامه دهخدا
لب چره . [ ل َ چ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) لب چرا. شب چره . نقلی که چون یاران با هم صحبت دارند در مجلس آرند که آن را میخورند و سخن میدارند : به عیش یکدمه احمد مساز با شربت ز نقل لب چره بردار توشه ٔ جاوید.احمد اطعمه .
-
چره کردن
لغتنامه دهخدا
چره کردن . [ چ َ رَ/ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چرا کردن . چریدن حیوانات : و گرگ با گوسفند بیک جای چره کنند. (تفسیر ابوالفتوح ). تا شیر با شتر چره کند و پلنگ با گاو. (تفسیر ابوالفتوح ). و آنجا که او [بچه ٔ ناقه ٔ صالح ] بودی چره نیارستی کردن (تفسیر ابوال...