چره کردن . [ چ َ رَ/ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چرا کردن . چریدن حیوانات : و گرگ با گوسفند بیک جای چره کنند. (تفسیر ابوالفتوح ). تا شیر با شتر چره کند و پلنگ با گاو. (تفسیر ابوالفتوح ). و آنجا که او [بچه ٔ ناقه ٔ صالح ] بودی چره نیارستی کردن (تفسیر ابوالفتوح ). چون آفتاب از ایشان بگشتی ، بیامدندی و بر گیاه زمین چره کردندی چون بهائم . (تفسیر ابوالفتوح ). رجوع به چره شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.