کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوگان زلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چوگان زدن
دیکشنری فارسی به عربی
مضرب
-
گوی و چوگان
لغتنامه دهخدا
گوی و چوگان . [ ی ُ چ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گوی و پهنه . رجوع به هر یک از این دو کلمه شود.- بازی گوی و چوگان ؛ چوگان بازی . گوی بازی .- گوی و چوگان باختن ؛ با گوی و چوگان بازی کردن .
-
بازی گوی و چوگان
لغتنامه دهخدا
بازی گوی و چوگان . [ ی ِ ی ُ چ َ / چ ُ ] (اِ مرکب ) چوگان بازی . گوی بازی با چوگان . رجوع به گوی و چوگان شود.
-
بازی چوگان یا گلف
دیکشنری فارسی به عربی
غولف
-
چوگان سر کج
دیکشنری فارسی به عربی
منحرف
-
گوی و چوگان
فرهنگ گنجواژه
محل رقابت.
-
چوگان بازی با اصول فوتبال
دیکشنری فارسی به عربی
هوکي
-
جستوجو در متن
-
زلف
لغتنامه دهخدا
زلف . [ زُ ] (اِ) موی سر. گیسو. (فرهنگ فارسی معین ). فارسیان زلف بالضم ، بمعنی موی چند که بر صدغ و گرد گوش روید و مخصوص محبوبان است استعمال کنند و این مجاز است از جهت سیاهی . (آنندراج ). در اصل به ضم اول و فتح لام لفظ عربی است . جمع زلفة بالضم که بمع...
-
چوگانی
لغتنامه دهخدا
چوگانی .[ چ َ / چُو ] (ص نسبی ) (از: چوگان + ی نسبت ) خمیده .بخم . منحنی . دوتا. چنگ شده . مقوس . گوژ : بر در مقصوره ٔ روحانیم گوی شده قامت چوگانیم . نظامی .در سه سال آنچه بیندوختم از شاه و وزیرهمه بربود به یک دم فلک چوگانی . حافظ.- زلف ْچوگانی ؛ آن...
-
چفتگی
لغتنامه دهخدا
چفتگی . [ چ َ / چ ِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) خم زلف و چوب و غیره . (فرهنگ اسدی چ اقبال در لغت خم ص 344). خمیدگی . انحناء : همیشه تا که زنخدان و زلف دوست بودز روی گردی گوی و ز چفتگی چوگان . فرخی .رجوع به چفت و چفتن شود.
-
گوی سیمین
لغتنامه دهخدا
گوی سیمین . [ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گوی سیم . گوی نقره گین . گوی که از سیم و نقره ساخته باشند. || و در شعر ذیل ظاهراً مراد زنخ است که به سیب و گوی تشبیه کنند. و از چوگان مراد زلف است : گوی سیمین دارد و چوگان مشکین آن پسربا چنین گوی و چنین چوگ...
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) اسعد بخاری سمرقندی عوفی در لباب الالباب نام او را ذکر کرده و این ابیات را از او آورده است :ای زلف تو رنگ برده و بوی از مشک چوگان شده و برده بسی گوی از مشک یک موی که از فرق تو افتد بزمین فرقش نکندکسی بیک موی از مشک .(...
-
تابدار
لغتنامه دهخدا
تابدار. (نف مرکب ) بمعنی تابان و براق و روشن . (آنندراج ). مشعشع. نورانی . درخشان : دو گل را بدو نرگس آبدار.همی شست تا شد گلان تابدار. فردوسی .و اینک از آن دو آفتاب ، چندین ستاره ٔ تابدار بیشمار حاصل گشته است . (تاریخ بیهقی ).خورشید تابدار به تدویر آ...
-
گیسو
لغتنامه دهخدا
گیسو. (اِ)گیس . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ شعوری ). صاحب آنندراج گوید: گیسو موی درازی که از دو جانب سر کشیده باشد و این غیر از زلف است . و همین معنی را غیاث اللغات از همین مؤلف نقل کرده است . ولی ظاهراً گیس و گیسو بر موی بلند سر اطلاق شود. و اختصاص به...
-
چفته شدن
لغتنامه دهخدا
چفته شدن . [چ َ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چفتیدن . خمیده شدن . کوژ شدن . منحنی شدن . خم شدن پشت یا قامت : که من چفته شدم جانا و چون چوگان فروخفتم گرم بدرود خواهی کرد بهتر رو که من رفتم . دقیقی (از فرهنگ اسدی ).چون موی شدم لاغر و چون زر شده ام زرد...