کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوق،چوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باغچه چوق
لغتنامه دهخدا
باغچه چوق . [ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه دره سی بخش حومه ٔ شهرستان ماکو که در7 هزارگزی باختر ماکو و یکهزار و پانصدگزی جنوب شوسه ٔ ماکو به بازرگان در دره واقع است . ناحیه ای است سردسیر با 551 تن سکنه و آب آن از آغ چای تأمین میشود.محصول...
-
چوق الف
لهجه و گویش تهرانی
چوب الف،کاغذ نشانه،لاغر
-
گل چوب
لغتنامه دهخدا
گل چوب . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 14500گزی جنوب بابل . هوای آن معتدل و دارای 280 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ کلارود و محصول آن برنج ، پنبه ، نیشکر، غلات ، صیفی و کنف است . شغل اهالی زراعت و ر...
-
کلته چوب
لغتنامه دهخدا
کلته چوب . [ ک َت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) چوبدستی گنده و ستبر و کوتاه مر درویشان را. (ناظم الاطباء). و رجوع به کلته شود.
-
گردو چوب
لغتنامه دهخدا
گردو چوب . [ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در 41000گزی جنوب خاوری ساردوئیه و سر راه مالرو ساردوئیه به دارزین .7 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
softwood
نرمچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چوب درختان سوزنیبرگ و برخی درختان سختچوبی که ازلحاظ ساختاری دارای چوب نرم هستند
-
wood preservation
نگهداری چوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] استفاده از فنّاوری برای پیشگیری از تخریب چوب بهوسیلۀ اندامگانهای زنده و حریق
-
smallwood
نازکچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] دارِ گردی که قطر یا محیط آن از حد مشخصی کمتر باشد، گاه برای این نوع چوب حداقل اندازهای نیز قائل میشوند
-
چوب زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به چوببستن، کتک زدن، ترکه زدن، فلک کردن، به فلکبستن، چوبکاری کردن ۲. حراج کردن، تعیین کردن، قیمت گذاشتن (در حراجی)
-
timber weathering
هوازدگی چوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] تخریب سطح چوب براثر تابش نور خورشید و وجود رطوبت هوا و اکسیژن که به خاکستری شدن آن منجر میشود
-
xylem cell
یاختۀ چوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] هریک از یاختههای تشکیلدهندۀ بافت چوبی
-
stumpwood
کُندهچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چوب موجود در کندۀ درخت
-
shortwood
کوتاهچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ساقهچوبی با درازای کمتر از 305 سانتیمتر
-
wood worm
کرم چوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اصطلاحی عمومی برای کرمینۀ (larva) انواع حشراتی که در حفرههای ایجادشده در چوب زندگی میکنند
-
غوک چوب
لغتنامه دهخدا
غوک چوب . (اِ مرکب ) دو چوب باشد که کودکان بدان بازی کنند، یکی به مقدار یک وجب ، و دیگری دراز به مقابل یک گز، و آن را در بعضی ولایات دسته چلک و چالیک نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). دو چوب باشد یکی کوتاه بقدر یک قبضه و دیگری دراز بمقدار سه وجب . (برهان...