کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چشت
لغتنامه دهخدا
چشت . [ چ ِ ] (اِخ ) نام موضعی است .(برهان ) (ناظم الاطباء). نام قریه ای است قریب بهرات رود و اوبه و شاقلان در کمال صفوت هوا و عذوبت ماء و از آنجا بوده اند بزرگان سلسله ٔ چشتیه که سرسلسله ٔ آنها سلطان ابراهیم ادهم قدس سره بوده اند و از آن جمله اند خو...
-
چشت
لغتنامه دهخدا
چشت . [ چ ُ ](اِ) درختچه ایست که در کلیه ٔ نقاط مرطوب جنگل های شمال فراوانست ، و آنرا در مازندران «جز»، در رشت «کول »و «کوله خاص » و در برخی نقاط طالش «پل » نامند. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 280). رجوع به کوله خاص شود.
-
جستوجو در متن
-
چشتیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaštiy[y]e سلسلهای از صوفیان هند منسوب به خواجه ابواحمد چشتی (از مردم چشت، قریهای در نزدیکی هرات) که در قرن چهارم هجری میزیسته.
-
باغ وزیر
لغتنامه دهخدا
باغ وزیر. [ غ ِ وَ ] (اِخ ) باغی بوده است در اول حدغور از جانب هرات : منزل نخستین باشان بود و دیگر خیسار ودیگر بریان و آنجا دو روز ببود تا لشکر بتمامی در رسید پس از آنجا به پاررفت و دو روز ببود و از آنجا به چشت رفت واز آنجا بباغ وزیر، بیرون . و آن رب...
-
چشتی
لغتنامه دهخدا
چشتی . [ چ َ ] (اِخ ) شهرت خواجه ابواحمد ابدال است که سرآمد مشایخ چشت و پسر سلطان فرسنافه بوده است . رجوع به نفحات الانس چ توحیدی پور ص 323 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 305 شود.
-
چوست
لغتنامه دهخدا
چوست . (اِ) درختچه ای است که درکلیه نقاط مرطوب جنگلهای شمال فراوان است . در مازندران آن را «جز»، درطوالش ورودسر «چوست » و «چشت »، در آستارا «هس » در رشت «کول »، «کول کیش » و «کوله خاس » و در برخی نقاط طالش «پل » مینامند. (جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (خواجه ...). پسر حاکم چشت . مؤلف حبیب السیر (ج 1 ص 306) آرد که : در سنه ٔ ستین ومأتین (260 هَ . ق .) خواجه احمد متولد گشت و چون مدت بیست سال از عمرش درگذشت روزی با پدر خود که حاکم ولایت چشت بود بشکار رفت و در اثناء صید از پد...
-
کول
لغتنامه دهخدا
کول . (اِ) کوله خاس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کول و «کول کیش » و «کوله خاس » نامهایی است که در رشت به درختچه ای دهند که آن را در مازندران «جز» و در طوالش و رودسر «چوست » و «چشت » و درآستارا «هس » و در برخی از نقاط طالش «پل » نامند. درختچه ای است...
-
کوله خس
لغتنامه دهخدا
کوله خس . [ ل َ / ل ِ خ َ ] (اِ مرکب ) کوله خاس . درختچه ای کوتاه از تیره ٔ سوسنی ها و از دسته ٔ مارچوبه ها که ارتفاعش حدود 60 سانتیمتر است . ساقه اش منشعب به ساقه های فرعی و منتهی به نوکی خارمانند است . گلهایش کوچک و سبزرنگ و دارای دم گلی است که به ...
-
جز
لغتنامه دهخدا
جز. [ج َزز / ج ِزز ] (اِ) در لهجه ٔ شیرگاه و نور، بوته ٔ جنگلی که همیشه سبز است . لیکن در رامیان مَندُل و در مینودشت منذول نامند. (یادداشت مؤلف ) در نور این نام را به روسکوس هیرکانوس دهند. (یادداشت مؤلف ). در لهجه ٔ مازندران نام درختچه ای است که در...
-
ژوشت
لغتنامه دهخدا
ژوشت . (اِخ ) نام رُستاقی از رساتیق سیستان . «و آن (با واو مجهول ) شاید همان چشت باشدکه از نواحی زرنگ است و در تاریخ هرات و حواشی بیهقی ضبط شده است و بلاذری در فتوح البلدان آن را زوشت ضبط کرده است و گوید: از کرکویه بسوی زرنج رفت و از هندمند عبور کرد ...
-
چشتی
لغتنامه دهخدا
چشتی . [ چ َ ] (اِخ ) شهرت خواجه قطب الدین مودود است که پسر مهین خواجه یوسف بن محمدبن سمعان و از شیوخ متصوفه بوده و در سن 26 سالگی پس از وفات پدر بجانشینی وی منصوب شده است . رجوع به تاریخ گزیده ج 1 ص 772 و نفحات الانس چ توحیدی پور ص 326 و حبیب السیر ...
-
معین الدین چشتی
لغتنامه دهخدا
معین الدین چشتی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ چ ِ] (اِخ ) از خواجگان سلسله ٔ چشتیه است و سلطان شمس الدین غوری و شهاب الدین غوری از پیروان او بوده اند. اصل وی از چشت از توابع هرات است . (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 542). از عارفان بزرگ است . در اصل سیستانی و یا از قری...
-
سراج
لغتنامه دهخدا
سراج . [ س ِ ] (اِخ ) اورنگ آبادی . سیدسراج الدین از روشن سوادان اورنگ آباد دکن است و در چراغ افروزی کاشانه ٔ نظم فارسی دارد و از ماهران فن از ابتدای شباب دل به درویشی نهاد و دست به بیعت خاندان والاشان چشت دارد. و در سنه ٔ سبع و سبعین و ماءة و الف (1...