معین الدین چشتی . [ م ُ نُدْ دی ن ِ چ ِ] (اِخ ) از خواجگان سلسله ٔ چشتیه است و سلطان شمس الدین غوری و شهاب الدین غوری از پیروان او بوده اند. اصل وی از چشت از توابع هرات است . (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 542). از عارفان بزرگ است . در اصل سیستانی و یا از قریه ٔ چشت از توابع هرات بود. مدتی در سمرقند و بخارا به تحصیل علوم پرداخت و بعدها به خدمت خواجه عثمان هارون که از بزرگترین فقهای طایفه ٔ چشتی بود رسید ومدت بیست سال در خدمت او بود و سپس به ایران و عراق و سوریه و افغانستان سفر کرد و سرانجام به هند بازگشت و به شهر اجمیر آمد و به تعلیم و ارشاد پرداخت . وی بسیار مورد احترام بود و پیروان زیادی داشت و به سال 634 یا 663 در همان شهر درگذشت و قبر او تاکنون زیارتگاه مسلمانان و غیرمسلمانان هند است . از اوست :
سیل را نعره از آن است که از بحرجداست
وانکه با بحر درآمیخته خاموش آمد
نکته ها دوش لبم گفت و شنید از لب یار
که نه هرگز به زبان رفت و نه در گوش آمد.
و نیز:
عاشق همه دم فکر رخ دوست کند
معشوق کرشمه ای که نیکوست کند
ما جرم و خطا کنیم او لطف و عطا
هرکس چیزی که لایق اوست کند.
و رجوع به مجمع الفصحا و ریاض العارفین ص 132 و قاموس الاعلام ترکی و ریحانة الادب ج 5 ص 349 و فرهنگ فارسی معین شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.