کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چربناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چربناک
لغتنامه دهخدا
چربناک . [ چ َ ] (ص مرکب ) شیر چربی دار. (ناظم الاطباء). || آلوده بچربی . روغن آلوده . چربی آلوده .
-
جستوجو در متن
-
لمهج
لغتنامه دهخدا
لمهج . [ ل َ هََ ] (ع ص )لبن ٌ سمهج لمهج ؛ شیر چربناک شیرین . (منتهی الارب ).
-
چربشناک
لغتنامه دهخدا
چربشناک . [ چ َ ب ِ] (ص مرکب ) چرب . آلوده بچربی . روغن آلوده . چربناک .
-
شفاری
لغتنامه دهخدا
شفاری . [ ش ُ ری ی ] (ع ص ) یربوع شفاری ؛ موش دشتی که بر گوش موی دارد. || موش دشتی ستبر و درازگوش بزرگ ناخن که زود گرفته نشود و یا درازپای فروهشته گوشت چربناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موشهایی که گوشهای بزرگ دارند. (مهذب الاسماء).
-
کماد
لغتنامه دهخدا
کماد.[ ک ِ ] (ع اِمص ) کوفتگی جامه ، اسم است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوفتگی جامه ، اسم است کَمد را. (ناظم الاطباء). اسم است از کمدالقصّار الثوب ؛ کوفت گازر جامه را. (از اقرب الموارد). رجوع به کَمد شود. || (اِ) لته ٔ چرکین که گرم کرده بر عضو دردن...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم ق...