کماد.[ ک ِ ] (ع اِمص ) کوفتگی جامه ، اسم است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوفتگی جامه ، اسم است کَمد را. (ناظم الاطباء). اسم است از کمدالقصّار الثوب ؛ کوفت گازر جامه را. (از اقرب الموارد). رجوع به کَمد شود. || (اِ) لته ٔ چرکین که گرم کرده بر عضو دردناک نهند و آن مفید ریح است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پارچه ٔ گرم کرده که بر عضو دردناک نهند. (ناظم الاطباء). جامه پاره ای چربناک و چرکین که گرم کنند و بر عضو دردناک نهند که بدان از باد و درد شکم شفا یابد. (از اقرب الموارد). رکوی که گرم کنند و بر عضوی نهند. ژنده ای که گرم کرده بر جای درد نهند تا بیاساید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِمص ) گرم کردن عضو دردرسیده را به بستن چیزی بر وی ، منه الحدیث : الکماد احب اِلی َّ من الکی .(منتهی الارب ) (آنندراج ). نهادن داروهای خشک بر عضوی چون نمک گرم و سبوس گرم . ج ، کمادات . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). کماد عبارت از چیزی چند باشد که در کیسه کنند خواه خشک و خواه تر و گرم کنند و بر اعضاء نهند و کمادات خشک اولی است در اوجاع لذاعه و مواد حاره . (اختیارات بدیعی ) : و آنجا که خشکی غلبه دارد یا ماده ٔ علت سخت غلیظ باشد و فسرده ، بخار ضماد و کماد تر از راه بینی به شش رسد، سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || درد شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.