کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چراخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
چراخ
/čerāx/
معنی
= چراغ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
چراخ
لغتنامه دهخدا
چراخ . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) بر وزن و معنی چراغ است . (برهان ) (آنندراج ). چراغ . (ناظم الاطباء). مبدل چراغ است . (فرهنگ نظام ).رجوع به چراغ شود.
-
چراخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čerāx = چراغ
-
جستوجو در متن
-
کورسو زدن
لغتنامه دهخدا
کورسو زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) نور اندک دادن . با روشنایی ضعیف روشن کردن . (فرهنگ فارسی معین ). درخشش پرتوی است ضعیف که از راه دور یا نزدیک به چشم رسد: دیدم از دور چراغی کورسو می زند. دیشب تا صبح چراخ خانه ٔ همسایه کورسو می زد. (فرهنگ لغات عامیانه ...
-
چراغپا
لغتنامه دهخدا
چراغپا. [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چیزی که چراغ بر بالای آن گذارند. (برهان ). هر چیزی که چراغ بالای آن گذارند. چراغپایه . (ناظم الاطباء). پایه ٔ چراغ . روشنی جای . || هر دو دست برداشتن و راست شدن اسب را نیز گویند . آن بود که اسب و استر و امثال آنها دو ...