چراغپا. [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چیزی که چراغ بر بالای آن گذارند. (برهان ). هر چیزی که چراغ بالای آن گذارند. چراغپایه . (ناظم الاطباء). پایه ٔ چراغ . روشنی جای . || هر دو دست برداشتن و راست شدن اسب را نیز گویند . آن بود که اسب و استر و امثال آنها دو دست برداشته بر سر دو پای خود بایستند و شیهه کشند، و گاه باشد که با دو پای راه روند و آغاز شرارت با جنس خود نمایند. (انجمن آرا) (آنندراج ). اسبی که هر دو دست را بلند نموده و بروی دو پا ایستد. (ناظم الاطباء). چراغپایه . (فرهنگ نظام ). چراغ . چراغ بره . چراغپایه . ایستادن اسب بر روی دو پای . رجوع به چراخ و چراغپایه شود. || (ص مرکب ) متحیر. متزلزل . پادرهوا.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.