کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پینه برآوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پینه کاری
لغتنامه دهخدا
پینه کاری . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل پینه کار. وصالی .
-
پینه کردن
لغتنامه دهخدا
پینه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وصله کردن . پهرو کردن . در پی کردن . || سخت شدن سینه یا زانوی شتر از بسیاری سوده شدن بر زمین و درشت و سخت گردیدن پوست دست یا پا یا پیشانی یا زانوی آدمی از کثرت کار : یک مشت در کارم از کینه کردکه همچون شتر س...
-
زاغ پینه
لغتنامه دهخدا
زاغ پینه . [ غ ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاغ پیسه است . (فرهنگ شعوری ). و آن مصحف است .
-
پینه بسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pinebaste قسمتی از پوست بدن که در اثر ساییدگی یا کار بسیار سفت و سخت شده.
-
پینه دوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) pineduz ۱. کسی که پیشهاش پینه کردن کفشهای پاره و کهنه است؛ پارهدوز؛ لاخهدوز: ◻︎ گر به غریبی رود از شهر خویش / سختی و محنت نبرد پینهدوز (سعدی: ۱۲۱).۲. (اسم) (زیستشناسی) حشرۀ کوچک سرخرنگ با چهار بال که دو بال ضخیم آن بر روی دو ب...
-
پینه دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pineduzi پارهدوزی؛ شغل و عمل پینهدوز.
-
پینه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pinekār پینهدوز؛ وصلهکننده.
-
پینه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pinekāri شغل و عمل پینهکار.
-
پینه دوز
دیکشنری فارسی به عربی
اسکافي
-
پینه دوزی
دیکشنری فارسی به عربی
حصوة
-
پینه پا
دیکشنری فارسی به عربی
دحاس
-
پینَه بَسَّن
لهجه و گویش بختیاری
pina bassan پینه بستن.
-
پینَه چَروَه
لهجه و گویش بختیاری
pina čarva پونهاى که زیاد رشد کرده و خوردنى نیست.
-
پینه دار
لهجه و گویش تهرانی
وصله دار، پینه بسته
-
پینه دوز
لهجه و گویش تهرانی
تعمیرگر کفش،پاره دوز