کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیت خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پی تی لی خوردن
لغتنامه دهخدا
پی تی لی خوردن . [ خُوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) (در تداول مردم قزوین ) پیچ خوردن پا. پیت خوردن پا. پیچیدن پا.
-
foundering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بنیانگذار، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن
-
foundered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاسد شده، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن
-
failing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، تصور کردن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، سر خوردن، عقیم ماندن
-
fail
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکست، عدم موفقیت، شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، تصور کردن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، سر خوردن، عقیم ماندن
-
fails
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکست می خورد، عدم موفقیت، شکست خوردن، رد شدن، موفق نشدن، تصور کردن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، سر خوردن، عقیم ماندن
-
miscarries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتباه، صدمه دیدن، خیط و پیت شدن، بجایی نرسیدن، نتیجه ندادن، عقیم ماندن، اشتباه کردن، بچه انداختن، سر خوردن
-
miscarry
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گمراه کردن، صدمه دیدن، خیط و پیت شدن، بجایی نرسیدن، نتیجه ندادن، عقیم ماندن، اشتباه کردن، بچه انداختن، سر خوردن
-
miscarried
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مفقود شدن، صدمه دیدن، خیط و پیت شدن، بجایی نرسیدن، نتیجه ندادن، عقیم ماندن، اشتباه کردن، بچه انداختن، سر خوردن
-
founder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موسس، بنیان گذار، بانی، برپا کننده، ریخته گر، قالب گیر، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن
-
founders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بنیانگذاران، موسس، بنیان گذار، بانی، برپا کننده، ریخته گر، قالب گیر، از پا افتادن، لنگ شدن، فرو ریختن، خیط و پیت شدن، خیط و پیت کردن، سر خوردن، فرو رفتن، فرو نشستن
-
پیچ خوردن
لغتنامه دهخدا
پیچ خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) پیچیدن . (... پا یا دست یا روده ) خمیدگی پیدا آمدن در آن . اندکی از جای اصلی بیکسو شدن استخوان یا رگ یا روده و جز آن . پیتلی خوردن . پیت خوردن (در تداول مردم قزوین ). || گردیدن . منحرف شدن . پیچیدن : از سر ک...
-
دشنام کشیدن
لغتنامه دهخدا
دشنام کشیدن . [ دُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب )دشنام تحمل کردن . ناسزا و دشنام خوردن : دریوزه ٔ خواری نتوانند عزیزان دشنام کشیدن ز پیت حد دعا نیست .ظهوری (از آنندراج ).
-
کوس خوردن
لغتنامه دهخدا
کوس خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) صدمه و آفت رسیدن از چیزی . (آنندراج ). کوس یافتن . صدمه دیدن . تنه خوردن : ز ناگه برون اندرافتاد طوس تو گفتی ز پیل دمان خورد کوس . فردوسی (از آنندراج ).از پیت کوس خورده کوه ثبیروز تکت کاج خورده باد شمال . مس...
-
کاج
لغتنامه دهخدا
کاج . (اِ) چک . تپانچه . قفا. سیلی . سیلی و گردنی . (برهان ). پس گردنی . پشت گردنی . کشیده . لت : گوئی که منم مهتر بازار نمدهابس کاج خورد مهتر بازار و زبگر. منجیک .مرد را گشت گردن و سر و پشت سر بسر کوفته به کاج و به مشت . عنصری .چون رشوه بزیر زانویش ...