کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پُشْتیْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
dorsal wedge osteotomy
استخوانبُری گوِهای پشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] بریدن گوِهای از استخوان بهمنظور اصلاح تغییر شکل پشت
-
واژههای همآوا
-
پشتی
واژگان مترادف و متضاد
۱. امداد، حمایت، کنف، مظاهرت، یاری ۲. بالش، تکیهگاه، مخده
-
پشتی
فرهنگ فارسی معین
(پُ) 1 - (اِ.) هر چیزی که پشت سر گذاشته و به آن تکیه بدهند. 2 - (ص .) کمک ، یاور. 3 - (مص م .) یاری کردن ، کمک کردن .
-
پشتی
لغتنامه دهخدا
پشتی . [ پ ُ ](ص نسبی ) منسوب به پشت . رجوع به پشت شود. || (اِ) جامه ٔ انباشته بحشوی از پنبه و غیره ، غالباً مربع یا مستطیل که بر آن تکیه کنند. قسمی توشک که بر دیوار راست کرده بر آن تکیه دهند و یا بر کرسی و تخت و کالسکه و غیره گذارند تکیه دادن را. مخ...
-
پشتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پشت) pošti ۱. قرارگرفته در پشت چیزی.۲. (اسم) هرچیزی که پشت سر بگذارند و به آن تکیه بدهند.۳. (اسم) [مجاز] پشتوپناه؛ حامی؛ یارویاور.۴. [مجاز] نگهبان.۵. (حاصل مصدر) [مجاز] حمایت: ◻︎ که ایشان به پشتی من جنگجوی / سوی مرز ایران نهادند...
-
پُشتی
لهجه و گویش تهرانی
جای تکیه
-
جستوجو در متن
-
backie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشتی
-
backpiece
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشتی
-
backlet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشتی
-
نَمَارِقُ
فرهنگ واژگان قرآن
بالش - پشتي (جمع نمرقه به معناي بالش و پشتي است ، که بدان تکيه ميدهند )
-
مخده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مِخدَّة، جمع: مَخادّ] moxadde پشتی؛ نازبالش.
-
macks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوله پشتی
-
caille
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوله پشتی
-
backband
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باند پشتی