کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرمان
/parmān/
معنی
= فرمان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرمان
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) فرمان ، امر.
-
پرمان
لغتنامه دهخدا
پرمان . [ پ َ] (اِ) فرمان . اَمر : عبدوس بازنمود که چند مهم دیگر است با وی [ آلتونتاش ] و جواب یافت که ... شغلی و پرمانی که باشد و هست بنامه راست باید کرد.(تاریخ بیهقی ). چون فرمان خداوند بر این جمله است پرمان بردارم . (تاریخ بیهقی ). و خزانه به قلعه...
-
پرمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parmān = فرمان
-
واژههای مشابه
-
پرمان بردار
لغتنامه دهخدا
پرمان بردار. [ پ َ ب ُ ] (نف مرکب ) فرمانبردار. مطیع : اما چون فرمان خداوند برین جمله است پرمانبرداریم . (تاریخ بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
بازکشیدن
لغتنامه دهخدا
بازکشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) از چیزی خودداری کردن . اجتناب ورزیدن . دوری کردن . تجنب . احتراز. پرهیز کردن : روانت مرنجان و مگداز تن ز خون ریختن بازکش خویشتن . فردوسی .و چون پدر ما پرمان یافت و برادر ما را بغزنین آوردند [ آلتونتاش خوارزمشاه ...