کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرزحمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرزحمت
/porzahmat/
معنی
۱. پرانبوهی.
۲. پررنج؛ پرمشقت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
demanding, thorny, toilsome, troublesome, vexatious
-
جستوجوی دقیق
-
پرزحمت
لغتنامه دهخدا
پرزحمت . [ پ ُ زَ م َ ] (ص مرکب ) پرانبوهی . و در تداول فارسی پررنج . پرمشقت . که رنج و مشقت بسیار دارد.
-
پرزحمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] porzahmat ۱. پرانبوهی.۲. پررنج؛ پرمشقت.
-
پرزحمت
دیکشنری فارسی به عربی
مرهق , مزعج
-
جستوجو در متن
-
مشقتبار
واژگان مترادف و متضاد
پرمشقت، مشقتزا، سخت، پررنج، صعب، پرزحمت
-
dyspnea
دُشدمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تنفس دشوار یا پرزحمت متـ . تنگی نفس
-
شر فروختن
لغتنامه دهخدا
شر فروختن . [ ش َ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) کاری پرزحمت یا فساد را به دیگری محول کردن . || کسی را وکیل ادعای مشکل بر کسی کردن . (فرهنگ نظام ).
-
مرهق
دیکشنری عربی به فارسی
زحمت کش , ساعي , دشوار , پرزحمت , خسته کننده , بيزار , خسته , مانده , کسل , بيزار کردن , کسل شدن
-
مزعج
دیکشنری عربی به فارسی
پر دردسر , پرزحمت , مزاحم , سخت , دردسردهنده , مصدع , رنج اور , ناراحت , نامساعد (مانند هوا) , ناخوشايند
-
زین کردن
لغتنامه دهخدا
زین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زین نهادن ستور را. زین بر پشت اسب و جز آن استوار کردن سواری را. آماده ٔ سواری کردن چارپا را : بنالید و گفت اسب را زین کنندوزین پس مرا خشت بالین کنند. فردوسی (از آنندراج ).بفرمود تا رخش را زین کنندسواران بروها پر از چی...
-
تارخ
لغتنامه دهخدا
تارخ . [ رَ / رُ ] (اِخ ) بارای مضموم ، آذر بت تراش باشد. بزبان پهلوی نام آذر بت تراش است . (برهان ). بعضی گویند بفتح ثالث است و نام پدر ابراهیم علیه السلام است . (برهان ). بضم ثالث دربرهان و فرهنگ نوشته اند که بزبان پهلوی نام آذر بت تراش است و بعضی ...