کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پدرخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پدرخته
/padraxte/
معنی
غمگین؛ اندوهگین: ◻︎ ز زادن چو مادرش پردخته شد / روانش از آن دیو پدرخته شد (فردوسی: لغتنامه: پدرخته).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پدرخته
لغتنامه دهخدا
پدرخته . [ پ ِ رَ ت َ / ت ِ ] (ص ) غمگین . اندوهناک . اندوهگین . حزین . محزون . مغموم : شنیدم چو دستان ز مادر بزادبرآمد همه کار ایران ببادکه چون او جدا شد ز مادر بفال جهان سربسر گشت پر قیل و قال ز زادن چو مادرش پردخته شدروانش از آن دیو پدرخته شد. فرد...
-
پدرخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] padraxte غمگین؛ اندوهگین: ◻︎ ز زادن چو مادرش پردخته شد / روانش از آن دیو پدرخته شد (فردوسی: لغتنامه: پدرخته).
-
جستوجو در متن
-
پردخته
لغتنامه دهخدا
پردخته . [ پ َ دَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) پرداخته . اداشده . تأدیه شده . || پرداخته . تهی . خالی . مخلی . صافی : نه ازدل بر او خواندند آفرین که پردخته از تو مبادا زمین . فردوسی .پیاده شدند آن سران سپاه که از سنگ پردخته مانند چاه . فردوسی .چو گرگین به در...