کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يُسَمُّونَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يُسَمُّونَ
فرهنگ واژگان قرآن
نامگذاري مي کنند - اسم گذاري مي کنند ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چيزي يا اوصاف آن چيز که نشانه اي براي آن شده اند،مي گويند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کد...
-
جستوجو در متن
-
کشلج
لغتنامه دهخدا
کشلج . [ ک َ ل َ ] (اِ) ملاخالیون . ملاخ . (یادداشت مؤلف ) : قال ابوحنیفه ... ویسمیه (ای یسمون الملاخ ) اهل البصرة بالفارسیة الکشلج . (ابن بیطار). رجوع به ملاخ و کشملخ و کشمخه شود.
-
آل طمغی
لغتنامه دهخدا
آل طمغی . [ طَغا ] (ترکی ، اِ مرکب ) کلمه ای است ترکی به معنی علامت سرخ : و عند باب الخرقة النائب و الوزیر و الحاجب و صاحب العلامة و هم یسمون آل طمغی ، و آل معناه الاحمر و طمغی ... معناه العلامة. (رحله ٔ ابن بطوطه : آل تمغا).
-
پورش
لغتنامه دهخدا
پورش . [رِ] (اِ) نفس . مرد : فانهم یسمون النفس پورش و معناه الرجل بسبب انها الحی فی الموجود. رجوع به ماللهند بیرونی ص 15 و 19 و 164 و 165 و 169 و 177 و 182 و 187 و 193 و 259 شود.
-
ستار
لغتنامه دهخدا
ستار. [س َت ْ تا ] (اِخ ) نامی است از نامهای باریتعالی . (منتهی الارب ). نامی از نامهای باریتعالی ، لوطیان و مقامران نظر به افعال ذمیمه ٔ خود خدای تعالی را بیشتر به این اسم یاد میکنند. (غیاث ) (آنندراج ). من صفات اﷲ ومنه یسمون عبد الستار. (اقرب الموا...
-
رودک
لغتنامه دهخدا
رودک . [ دَ ] (اِ) جانوری است که هرچندش بزنند فربه شود و آنرا بترکی وشق خوانند و از پوستش پوستین سازند. (جهانگیری ). وشق را گویند و آن جانوری است که از پوستش پوستین سازند. گویند هر چند او را بیشتر زنند فربه ترو پوستش نفیس تر گردد. (برهان قاطع) (از نا...
-
ارغس
لغتنامه دهخدا
ارغس . [ اَ غ ُ ] (اِخ ) شهری بیونان (پله پونز)،نزدیک خلیج نُپ لی دارای 10500 تن سکنه و سکنه ٔ آن را ارغیو خوانند: قال ابومعشر فی المقالة الثانیة من کتاب الالوف ان بلدة من المغرب کانت تسمی فی قدیم الدهر ارغس و کان اهلها یسمون ارغیوا. (عیون الانباء ج ...
-
اعذاء
لغتنامه دهخدا
اعذاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عِذی ، بمعنی کشت دشتی که از باران آب خورد. دیم . دیمی . (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ذیل کلمه ٔ ذره ): و زروعها اعذاء و یسمون الاعذاء العثری و هو الذی لایسقی . (معجم البلدان ذیل کلمه ٔ ذره ). و زروعهم و مباطخهم اعذاء. (...
-
بال
لغتنامه دهخدا
بال . (اِ) بیل آهنی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیل : اهل الکوفه فانهم یسمون المسحاة بال و بال بالفارسیه ، بیل یا کلند. (از البیان و التبیین ج 1 ص 232).کلنگ که بدان زراعت را اصلاح کنند. (ناظم الاطباء). کلند. (آنندراج ). مر. (و مر، در لغت فارسی قدیم ...
-
خداکشان
لغتنامه دهخدا
خداکشان . [ خ ُ ک ُ ] (اِ مرکب ) کشندگان خدا. کنایه از کشندگان پادشاه زمان است . || (اِخ ) نامی که ایرانیان پس از قتل یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی بخاندان ماهوی سوری دادند. (یادداشت بخط مؤلف ): و اولاد ماهویه الی الساعة یسمون بمرو و نواحیها خداکشان و ...
-
جاتک
لغتنامه دهخدا
جاتک . [ ت َ ] (اِ) این کلمه هندی و نام طبقات است از جهت نسبت و آن طبقات را برن نامند یعنی الوان : وهم یسمون طبقاتهم برن ای الالوان و یسمونها من جهة النسب جاتک ای الموالید. (تحقیق ماللهند بیرونی ص 48).و لکل واحد من پراشر و ست و منت و جیبشرم و مو الیو...
-
زوان
لغتنامه دهخدا
زوان . [ زَ ] (اِ) بر وزن و معنی زبان است که به عربی لسان خوانند. (برهان ). زوانه . (انجمن آرا) (آنندراج ). زبان و لسان . (ناظم الاطباء). زبان . زفان . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زوانه و زبان و زفان شود. || نام دارویی است که با گوگرد بربهق طلا کنند...
-
معقود
لغتنامه دهخدا
معقود. [ م َ ] (ع ص ) بسته و بند کرده و گره کرده . (ناظم الاطباء). بسته .بسته شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چنانکه خنصر و بنصر بر عقد یا حی یا قیوم بسته می دارد، انمله ٔ وسطی را به ذکر مجلس معلی معقود می گرداند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 306)...
-
حشویه
لغتنامه دهخدا
حشویه . [ ح َش ْ وی ی َ / ح َ ش َ وی ی َ ] (اِخ ) طوایفی هستند از مبتدعة و معتزلة و مرجیة و جبریة و شیعة و خوارج (از نظر اهل سنت و جماعت ). تهانوی گوید: گروهی هستند که به ظواهرآیات کلام آلهی متمسک شده و به تجسم و غیره قائل گردیده . و آنان یکی از فرقه...