کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يُثْبِتُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
يُثْبِتُ
فرهنگ واژگان قرآن
ثابت و پا بر جا مي کند
-
واژههای مشابه
-
يُثَبِّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
استوار مىسازد - ثابت می کند
-
يُثَبِّتَ
فرهنگ واژگان قرآن
تا ثابت قدم کند - تا استوار کند
-
يُثَبِّتُ
فرهنگ واژگان قرآن
ثابت قدم مي کند - استوار مي کند
-
واژههای همآوا
-
يُثَبِّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
استوار مىسازد - ثابت می کند
-
يُثَبِّتَ
فرهنگ واژگان قرآن
تا ثابت قدم کند - تا استوار کند
-
يُثَبِّتُ
فرهنگ واژگان قرآن
ثابت قدم مي کند - استوار مي کند
-
جستوجو در متن
-
آوارجه
لغتنامه دهخدا
آوارجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) آوارچه . روزنامه و فرد حساب یومیه . (بهار عجم ). گمان میکنم این کلمه مصحف اَوارِجه معرّب اواره است : الاوارجه ؛ من کتب اصحاب الدواوین فی الخراج و نحوه . (فیروزآبادی : وَرَج ). الاوارجه من کتب اصحاب الدواوین ، معرّب آواره ا...
-
استناد
لغتنامه دهخدا
استناد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پشت به چیزی واگذاشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). پشت بچیزی بازدادن . پشت بازنهادن بسوی چیزی . (منتهی الارب ). پشت دادن . || پناه وا (با، به ) کسی دادن . (زوزنی ). پناه به کسی بردن . پناه با کسی دادن . (تاج المصادر بیهق...
-
ارتثاث
لغتنامه دهخدا
ارتثاث . [اِ ت ِ ] (ع مص ) فراهم آوردن . (منتهی الارب ). جمع. جمع کردن . || کسی را از معرکه خسته برداشتن که هنوز زنده باشد. (منتهی الارب ). مجروح برداشتن که هنوز زنده باشد. زخم دار را از جنگ گاه بدرآوردن . خسته که در وی جان باشد از جنگ گاه برداشتن . ...
-
حب الایارج
لغتنامه دهخدا
حب الایارج . [ ح َب ْ بُل ْ اَ رِ ] (ع اِ مرکب ) داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: ینسب الی ابن ماسوا (شاید: ماسویه ) و لم یثبت . ینفع من امراض الدماغ الباردة خصوصاً عن البلغم و یحد البصر و ینقی المعدة. و صنعته : ایارج فیقرا، سته . اهلیلج اصفر، خمسة. ت...
-
حجرالمثانة
لغتنامه دهخدا
حجرالمثانة. [ ح َ ج َ رُل ْ م َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) سنگ مثانه . سنگی است که در مثانه متولد میشود گرم و خشک و آشامیدن او جهت تفتیت سنگ گرده مؤثر و جهت سنگ مثانه بی نفع است و اکتحال او جهت رفع بیاض چشم مفیداست . (تحفه حکیم مؤمن ). و صاحب اختیارات بدیع...