کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
يَرَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هباء
لغتنامه دهخدا
هباء. [ هََ ] (ع اِ) گرد و غبار هوا که از روزن در آفتاب پیدا آید و به دود ماند. نغام . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آن گرد پراکنده که چون آفتاب از روزنه تابد، نماید. (ترجمان تهذیب عادل ). غبار یا چیزی شبیه به دود که در نور خورشید پراکنده باشد. (اقر...
-
توبه کردن
لغتنامه دهخدا
توبه کردن . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )پشیمان شدن و بازگشت از گناه . (ناظم الاطباء). هود. تهود. تحرج . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : از چه توبه نکند خواجه که هر جا که بودقدحی می بنخورده کندی زود هراش . شهید بلخی (از یادداشت بخطمرحوم دهخدا...
-
مثقال
لغتنامه دهخدا
مثقال . [ م ِ ] (ع اِ) هم سنگ چیزی . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). هم سنگ . مقدار. ج ، مثاقیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مثقال الشی ٔ میزانه من مثله و منه : ان اﷲ لایظلم مثقال ذرة ؛ ای زنة ذرة. (از...
-
خیار
لغتنامه دهخدا
خیار. (ع ص ) گزین . برگزیده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه جمل خیار، ناقة خیار، رجل خیار، قوم خیار که اماثل و گزیدگان است . (یادداشت مؤلف ) : قویست قلبگه لشکرش بنهصد پیل چگونه پیلان پیلان نامدار خیار. فرخی .نظر بر هر مقر و م...