کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
وکن
/vokan/
معنی
= وکنت: ◻︎ چون دعای دولتش خواند خطیب / مرغکان آمین کنند اندر وکن (قاآنی: ۶۱۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
وکن
لغتنامه دهخدا
وکن . [ وَ ] (ع اِ) آشیانه ٔ مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آشیانه ٔ پرنده در کوه یا دیوار. (اقرب الموارد). ج ، اَوْکُن ، وُکْن ، وُکون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). عن الاصمعی : الوکن مأوی الطائر فی غیر عش و الوکر ما کان فی عش . (اق...
-
وکن
لغتنامه دهخدا
وکن . [ وَ ] (ع مص ) سخت رفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || نشستن . || (اِ) مهمانی بنای نو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به وکر شود.
-
وکن
لغتنامه دهخدا
وکن . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وَکْن و آن آشیانه ٔ مرغ است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به وَکن شود.
-
وکن
لغتنامه دهخدا
وکن . [ وُ ک َ ] (ع اِ) ج ِ وُکنة، به معنی آشیانه ٔ مرغ . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به وکنة شود : لرزلرزنده غضنفر در عرین ترس ترسنده عقاب اندر وکن .ناصرخسرو.
-
وکن
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) آشیانة مرغ . ج . اوکُن ، وُکْن .
-
وکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ وکنَة] [قدیمی] vokan = وکنت: ◻︎ چون دعای دولتش خواند خطیب / مرغکان آمین کنند اندر وکن (قاآنی: ۶۱۳).
-
جستوجو در متن
-
اوکن
لغتنامه دهخدا
اوکن . [ اَ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ وَکن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وکن شود.
-
وکون
لغتنامه دهخدا
وکون . [ وُ ] (ع مص ) بیضه در زیر گرفتن مرغ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نشستن و بیضه در زیر گرفتن مرغ . (آنندراج ). || به آشیانه رفتن . (اقرب الموارد). || (ص ) ج ِ واکن : حمائم وکون ؛ کبوتران بیضه درزیرگیرنده . (از اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ ...
-
دکن
لغتنامه دهخدا
دکن . [ دَ ک َ ] (اِ) قله ٔ کوه .(برهان ). صاحب جهانگیری می گوید: قله ٔ کوه را گویند،و بیت ذیل را از ناصرخسرو شاهد می آورد : لرز لرزنده غضنفر در عرین ترس ترسنده عقاب اندر دکن .اما اگر شاهد این دعوی این بیت است بی شک لفظ و معنی هر دو غلط است ، چه کلمه...
-
عش
لغتنامه دهخدا
عش .[ ع ُش ش ] (ع اِ) آشیانه ٔ مرغ از هیمه و حطب که بر شاخ درخت باشد، و اگر در دیوار یا عمارت و یا در کوه باشد آن را وکر و وَکن گویند، و اگر آشیانه ٔ او در زمین باشد اُدحی ّ و اُفحوص نامیده میشود. ج ، عِشَشة، عِشاش ، أعشاش . (از منتهی الارب ) (از اق...
-
طالقان
لغتنامه دهخدا
طالقان . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) شهری است و یا شهرستانی است میان قزوین و ابهر، و از آنجاست صاحب اسماعیل بن عباد. (منتهی الارب ). طالقان ولایت سردسیر است ، در شرقی قزوین . طولش از جزایر خالدات فه . مه و عرض از خطّ استوا، لوی . در کوهستان افتاده است ، و ک...
-
عرین
لغتنامه دهخدا
عرین . [ ع َ ] (ع اِ) بیشه و درختستان که جای شیر و کفتار و گرگ و مار باشد. (منتهی الارب ). بیشه . (دهار). جایگاه شیر. آرامگاه شیر.خانه ٔ شیر. (زمخشری ). مأوای اسد و کفتار و گرگ و مار. (از اقرب الموارد). بیشه و صحرایی پردرخت ، و شیررا اکثر به آن نسبت...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ثوابةبن خالد الکاتب . مکنی به ابوالعباس . محمدبن اسحاق الندیم گوید: او احمدبن محمدبن ثوابةبن یونس ابوالعباس کاتب است . این خاندان اصلا ترسا بودند و گویند یونس معروف بلبابه بود و شغل حجامی داشت و بعضی گفته اند مادر ای...