کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وَرِّدَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
وِرْدُ
فرهنگ واژگان قرآن
آبي که انسان و حيوان پس از تلاش و چرخيدنش به دنبال آن به گلويش ميريزد - آبي که انسان و حيوانات تشنه به لب آن ميآيند و از آن مينوشند ( کلمه وَرَد در اصل لغت به معناي قصد رفتن بسوي آب است و به تدريج در چيزهاي ديگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الم...
-
وَرَدَ
فرهنگ واژگان قرآن
به لب آب رفت ( کلمه وَرَد در اصل لغت به معناي قصد رفتن بسوي آب است و به تدريج در چيزهاي ديگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الماء - به لب آب رفتم مصدر آن ورود و اسم فاعلش وارد و اسم مفعولش مورود است خداي تعالي نيز در قرآن این معنی را استعمال نموده...
-
ورد
دیکشنری فارسی به عربی
تمتمة , شعار
-
وردْ
لهجه و گویش گنابادی
werd در گویش گنابادی یعنی طلسم ، جادو ، نفرین خوانی
-
ورد
واژهنامه آزاد
وَرِّدَ:(warreda) در گویش گنابادی یعنی دنبال کردن ، تعقیب کردن ، دویدن دنبال کسی || وردْ:(werd) در گویش گنابادی یعنی طلسم ، جادو ، نفرین خوانی
-
پس ورد
فرهنگ واژههای سره
گذرواژه
-
ورد خواندن
لغتنامه دهخدا
ورد خواندن . [ وِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) برزبان راندن ورد. دعا خواندن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
استن ورد
لغتنامه دهخدا
استن ورد. [ اِ ت ِ وُ ] (اِخ ) کرسی کانتن ِ نُر از ناحیت دونکِرک ، دارای 3632 تن سکنه .
-
اسفی ورد
لغتنامه دهخدا
اسفی ورد. [ اِ وَ ] (اِخ ) ناحیه ای در ساری . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 56 و 121 بخش انگلیسی ). رجوع به اسفیورد شورآب شود.
-
ام ورد
لغتنامه دهخدا
ام ورد. [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع).
-
خوجه ورد
لغتنامه دهخدا
خوجه ورد. [ ج ِ وَ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودمیان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ورد امدن
دیکشنری فارسی به عربی
رقاقة
-
ورد زبون
لهجه و گویش تهرانی
چیزی که دائم تکرار کنند
-
rheopectic fluid
سیال گرانوَرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] سیالی که گرانروی ظاهری آن در طول زمان افزایش مییابد
-
varimax rotation
دَوران بیشینِورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دَورانی متعامد از عاملها در تحلیل عاملی که پراکنش بیشینه/ ماکسیمم بین بارهای عاملی ایجاد کند و بدینترتیب تفسیر عاملها را معنیدارتر سازد متـ . دَوران واریماکس