کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ونگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ونگ
/vang/
معنی
صدای گریۀ بچه؛ ونگونگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تهیدست، سایل، گدا، مفلس
۲. تهی، خالی
۳. زشت، کریه
۴. بانگ، زاری، صدا، گریه
دیکشنری
plunk, vacant
-
جستوجوی دقیق
-
ونگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. تهیدست، سایل، گدا، مفلس ۲. تهی، خالی ۳. زشت، کریه ۴. بانگ، زاری، صدا، گریه
-
ونگ
لغتنامه دهخدا
ونگ . [ وَ ] (ص ) درویش . مفلس . تهی دست . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ما از شمار آدمیانیم سنگ دل از معصیت توانگر و از طاعتیم ونگ . سوزنی .کار تو بر سریش و همه کار تو سریش همواره زین نهاد که هستی گداو ونگ . سوزنی .زین شعر شاعران را گردد یقین که من از هزل...
-
ونگ
لغتنامه دهخدا
ونگ . [ وَ / وِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت و آواز سگ بچه ، یا مطلق است : ونگش درآمد. (یادداشت مرحوم دهخدا). صدا و آواز و بانگ . داد و فریاد.- ونگ زدن ؛ آوا برآوردن .- ونگ کردن ؛ ونگ زدن . رجوع به ماده ٔ ونگ زدن شود.- ونگ ونگ ؛ آواز سگ به هنگامی که آن ر...
-
ونگ
لغتنامه دهخدا
ونگ . [ وَ / وِ] (ص ) ونک . تهی . خالی .
-
ونگ
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِ.) (عا.) صدای گریة بچه .
-
ونگ
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ) (ص .) 1 - تهی ، خالی . 2 - تهی دست ، درویش .
-
ونگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم صوت) [عامیانه] vang صدای گریۀ بچه؛ ونگونگ.
-
ونگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] vang ۱. تهی؛ خالی.۲. تهیدست؛ درویش و مفلس: ◻︎ ما از شمار آدمیانیم تنگدست / کز معصیت توانگر و از طاعتیم ونگ (سوزنی: مجمعالفرس: ونگ).
-
واژههای مشابه
-
وِنگ
لهجه و گویش تهرانی
صدای ضعیف، صدای بچه گریه
-
وِنگ
لهجه و گویش بختیاری
veng گیج.
-
ونگ و ونگ کردن
لغتنامه دهخدا
ونگ و ونگ کردن . [ وَ / وِ گ ُ وَ / وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ونگ ونگ کردن .
-
ونگ و ونگ
لغتنامه دهخدا
ونگ و ونگ . [ وَ / وِ گ ُ وَ / وِ ] (ترکیب عطفی ، اِ صوت مرکب ) در تداول ، ناله ٔ توأم باگریه . زاری همراه گریه . آوای گریه ٔ ممتد و آهسته .
-
ونگ ونگ زدن
لغتنامه دهخدا
ونگ ونگ زدن . [ وَ وَ / وِ وِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ونگ زدن . رجوع به ونگ زدن شود.
-
ونگ ونگ کردن
لغتنامه دهخدا
ونگ ونگ کردن . [ وَ وَ / وِ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ونگ زدن . رجوع به ونگ زدن شود. || آهسته و بریده بریده با صدایی پست شبیه به گریه و ناله حرف زدن .