ونگ . [ وَ / وِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت و آواز سگ بچه ، یا مطلق است : ونگش درآمد. (یادداشت مرحوم دهخدا). صدا و آواز و بانگ . داد و فریاد.
- ونگ زدن ؛ آوا برآوردن .
- ونگ کردن ؛ ونگ زدن . رجوع به ماده ٔ ونگ زدن شود.
- ونگ ونگ ؛ آواز سگ به هنگامی که آن را زده اند.
|| گریه ٔ توأم با آوا و ممتد. رجوع به وَنْک (اِ) شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.