کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وضوحکِشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
focus pull
وضوحکِشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] تنظیم وضوح تصویر یا تغییر فاصلۀ مرکز عدسی تا سطح فیلم
-
واژههای مشابه
-
focus 3
وضوح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] شفافیت و آشکار بودن جزئیات تصویر
-
وضوح
واژگان مترادف و متضاد
آشکارایی، ایضاح، روشنی، صراحت، هویدایی ≠ ابهام
-
وضوح
فرهنگ واژههای سره
سرراستی، روشن
-
وضوح
لغتنامه دهخدا
وضوح . [ وُ ] (ع مص ) ضحة. روشن و پیدا و آشکار گردیدن کار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هویدا شدن و روشن شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) روشنی . پیدایی . ظهور.
-
وضوح
فرهنگ فارسی معین
(وُ) [ ع . ] (اِمص .) آشکاری ، هویدایی .
-
وضوح
دیکشنری عربی به فارسی
وضوح , روشني , نظم وترتيب , تميزي , اشکاري , دوره سلا متي وهوشياري , روشن بيني , شفاف بودن
-
وضوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] vozuh آشکار بودن؛ پیدایی؛ روشن شدن امر.
-
وضوح
دیکشنری فارسی به عربی
توضيح , وضوح
-
focus puller 1
دستۀ وضوحکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] دستۀ کوچکی که برای تنظیم وضوح تصویر بر روی بدنۀ عدسی تعبیه شده است
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی ٔ. [ ک َ ] (ع ص ) گوشت بریان کرده . || سیرشکم از طعام . پرشکم از طعام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیر مقابل گرسنه . بسیار خوراک خورده .
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کش که قریه ای است در سه فرسخی جرجان بالای کوه . (از انساب سمعانی ). || منسوب به کش که قریه ای است نزدیک سمرقند. (الانساب ). || منسوب به شهر کش یا سبز به ماوراءالنهر. رجوع به کش شود. || ماهروی اهل شهرکش : سرای تو پر سر...
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی . [ ک َ ] (اِخ )دهی است از دهستان خمیر بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . واقع در صد هزارگزی شمال باختری بندرعباس ، سر راه فرعی لار به بندرعباس . با 103تن سکنه . مزرعه ٔ گرمون جزء این دهکده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کشی
لغتنامه دهخدا
کشی . [ ک َ ] (حامص ) حالت و چگونگی کش . تندرستی .خوشی . گشی هم آمده است . (برهان ). خوبی : که افزونی از دوست بستایدش بلندی و کشی بیفزایدش . فردوسی .نکوئی سپاه است و شاهش تویی کشی آسمان است و ماهش تویی . فردوسی .آن به کشی رتبت میدان خسرو روز جنگ وین ...