کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورم گلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
angina
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنژین، انژین، گلو درد، ورم گلو
-
anginas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنژین ها، انژین، گلو درد، ورم گلو
-
نوبة قلبية
دیکشنری عربی به فارسی
گلودرد , ورم گلو , انژين
-
تِشنى پِنُّوو
لهجه و گویش بختیاری
tešni pennow اریون، ورمِ گلو.
-
گایناس
لهجه و گویش بختیاری
gâynâs اُریون، ورم زیر فک و گلو.
-
خجچ
لغتنامه دهخدا
خجچ . [ خ َ / خ ُ ج َ ] (اِ) ورم و آماسی را گویند که در گلو بهم رسد. خجش . (از برهان قاطع).
-
لوزتین
لغتنامه دهخدا
لوزتین . [ ل َ زَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ لوزة. لوزتان . دو غده به شکل بادام که هر یک از آن دو به جانبی از گلو نهاده است و این دو غده اسفنجی باشد . دو برآمدگی از گلو. دو گوشت پاره ٔ دو سوی گلو. نغنغتین . هما لحمتان عصبانیتان نابتتان عن جنبی الحلقی عند ا...
-
خوانق
لغتنامه دهخدا
خوانق . [ خ َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ خانقه ، و آن قسمی ورم و درد گلو است . (یادداشت بخط مؤلف ). || ج ِ خانقاه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خلاشمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] xelāšme ورم و زخم گلو: ◻︎ ریشیش بس فرخج ز گردن برون دمید / گویی خلاشمهست ز گردن برآمده (طیان: شاعران بیدیوان: ۳۱۹).
-
بادزهره
لغتنامه دهخدا
بادزهره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) نام مرضیست و آنرا بعربی خناق گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء).نام مرضی است که گلو ورم کند و نفس گرفته شود و آنرا زهرپا نیز گویند و بتازی خناق خوانند و بادزهر بمعنی فادزهر است . (آنندراج ) (انجمن آرا). نام مرضی است که...
-
انجبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از فارسی: انگبار] ‹انگبار› (زیستشناسی) 'anjabār گیاهی علفی از تیرۀ ریواس با ساقههای نازک و گلهای خوشهای سرخرنگ که ساقۀ زیرزمینی آن در طب برای معالجۀ بواسیر، اسهال، درد گلو، ورم لثه، اسکوربوت، و جرب به کار میرود؛ برشیان دا...
-
آنژین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: angine] (پزشکی) 'ānžin نوعی بیماری که با درد، ورم گلو، سرخشدن و تورم لوزهها، زکام، سردرد شدید، تب، درد استخوان، و کوفتگی بدن همراه است.〈 آنژین صدری: (پزشکی) حملۀ شدید و موقتی قلبی به سبب نرسیدن خون به عضلات قلب در هنگام هیج...
-
خوانیق
لغتنامه دهخدا
خوانیق . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خانِقة، وآن قسمی درد و ورم گلو است ، و گویا جمع بمعنی مفرد خویش نیز مستعمل است . (یادداشت بخط مؤلف ) : و توفی سکمان بن ارتق بعلة الخوانیق فی طریق الفراةبین طرابلس و القدس . (وفیات الاعیان چ طهران ص 65).
-
کیج
لغتنامه دهخدا
کیج . (ص ) خر دم بریده . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در برهان کیج را هم به معنی خر دم بریده ضبط کرده . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || چاروایی را نیز گفته اند که زیر گلو و زیر دهانش ورم و آماس کرده باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)....
-
ذبحة
لغتنامه دهخدا
ذبحة. [ ذُ ح َ / ذَ ب ِ ح َ /ذُ ب َ ح َ ] (ع اِ) درد گلو. (دهار) (مهذب الاسماء) (زمخشری ). ورمی باشد به هر دو جانب حلقوم . (غیاث ). دردگلو یا خونی است که خناق آرد پس بکشد یا ریشی است که در حلق پدید آید. (منتهی الارب ). دردی است که در گلو از بسیاری خو...