کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ورزیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ورزیده
/varzide/
معنی
۱. ورزشکرده؛ نیرومند.
۲. [قدیمی] حاصلکرده و بهدستآورده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آزموده، خبره، کاردان، کارکشته، ماهر، متبحر
۲. قوی ≠ تازهکار
دیکشنری
accomplished, athletic, conditioned, experienced, practiced, proficient, veteran
-
جستوجوی دقیق
-
ورزیده
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزموده، خبره، کاردان، کارکشته، ماهر، متبحر ۲. قوی ≠ تازهکار
-
ورزیده
لغتنامه دهخدا
ورزیده . [ وَ دَ / دِ ] (ن مف ) مواظب در کار. (ناظم الاطباء). کارکرده . || پیاپی انجام داده . (فرهنگ فارسی معین ). کسی را گویند که مواظبت و ممارست بسیار در کاری داشته باشد. (برهان ) (آنندراج ). ساعی و جاهد. ملازم و مشغول . کارآزموده . کارکشته .از کار...
-
ورزیده
فرهنگ فارسی معین
(وَ دِ) (ص مف .) 1 - کارآزموده ، با تجربه . 2 - نیرومند.
-
ورزیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) varzide ۱. ورزشکرده؛ نیرومند.۲. [قدیمی] حاصلکرده و بهدستآورده.
-
ورزیده
دیکشنری فارسی به عربی
مجرب
-
ورزیده
لهجه و گویش تهرانی
قوی
-
جستوجو در متن
-
ورزیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) varzidegi ورزیده بودن.
-
ماهر
واژهنامه آزاد
ورزیده.
-
نورزیده
لغتنامه دهخدا
نورزیده . [ ن َ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ریاضت نادیده . ناآموخته . ناشی . تازه کار. که مجرب و ورزیده نیست . مقابل ورزیده . رجوع به ورزیده شود.
-
مجرب
دیکشنری عربی به فارسی
ورزيده , با تجربه
-
تسمهای
لهجه و گویش تهرانی
لاغر ورزیده
-
experienced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با تجربه، ورزیده، اموخته
-
معود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'avvad عادتدادهشده؛ تربیتشده؛ ورزیدهشده.
-
يُشْرَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
که شريک ساخته شود - که شرک ورزيده شود