کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وخض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وخض
لغتنامه دهخدا
وخض . [ وَ ] (ع مص ) درخلانیدن نیزه چنانکه درنگذرد به جانب دیگر یا درخستن به نیزه بی مبالغه . (منتهی الارب ). طعنه زدن چنانکه در جوف نیوفتد. (تاج المصادر بیهقی ). نیزه زدن کسی را چنانکه در درون وی درآید و از جای دیگر سر بدر نکند و بی مبالغه نیزه زدن ...
-
واژههای همآوا
-
وخز
لغتنامه دهخدا
وخز. [ وَ ] (ع اِ) چیزی اندک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).چیز اندک . (مهذب الاسماء). || جاؤا وخزاًوخزاً؛ یعنی چهار چهار آمدند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (مص ) درسپوختن سوزن و سنان و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بی...
-
وخز
واژهنامه آزاد
برخیز- بلند شو
-
جستوجو در متن
-
وخط
لغتنامه دهخدا
وخط. [ وَ ] (ع مص ) آمیختن سپیدی با موی . (تاج المصادر بیهقی ). درآمیختن موی سپید موی سیاه را. یا فاش گردیدن موی سپید. (منتهی الارب ). سپید و سیاه برابر هم شدن .(از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آمیخته موی و دوموی گردیدن . (منتهی الارب ): وُخِطَ الرج...