کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وجود فردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
وجود فردی
دیکشنری فارسی به عربی
فردية
-
واژههای مشابه
-
وجود، وجود داشتن
لهجه و گویش تهرانی
همت
-
وجود دارد
فرهنگ واژههای سره
می باشد
-
وجود داشتن
فرهنگ واژههای سره
جای داشتن
-
وجود نداشتن
فرهنگ واژههای سره
جای نداشتن
-
وحدت وجود
لغتنامه دهخدا
وحدت وجود. [ وَ دَ ت ِ وُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) موجودات را همه یک وجود حق سبحانه و تعالی دانستن و وجود ماسوی را محض اعتبارات شمردن چنانچه موج و حباب و گرداب و قطره و ژاله همه را یک آب پنداشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).یکی از مس...
-
وجود عینی
لغتنامه دهخدا
وجود عینی . [ وُ دِ ع َ / ع ِ ] (ترکیب وصفی ) وجود خارجی است . رجوع به وجود شود.
-
ابراز وجود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← خودابرازگری
-
وجود داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - بودن ، هستی داشتن . 2 - (عا.) شهامت داشتن .
-
پیش وجود
لغتنامه دهخدا
پیش وجود. [ وُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) سابق در وجود : پیش وجود همه آیندگان بیش بقای همه پایندگان .نظامی .
-
نازک وجود
لغتنامه دهخدا
نازک وجود. [ زُ وُ ] (ص مرکب ) آنکه دارای بدن نرم و نازک باشد. (ناظم الاطباء).
-
بی وجود
لغتنامه دهخدا
بی وجود. [ وُ ] (ص مرکب ) (از:بی + وجود) غیرموجود و معدوم . (ناظم الاطباء). که وجود خارجی ندارد. رجوع به وجود شود. || در تداول ، دون و کمینه و پست و فرومایه و حقیر و خوار. (ناظم الاطباء). || در تداول عوام ، که انجام هیچ کاری نتواند: فلان آدم بی وجودی...
-
بی وجود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] bivojud ناکس؛ پست؛ حقیر؛ فرومایه.
-
وجود داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
جد , يکون