کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واکرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
واکرده
لغتنامه دهخدا
واکرده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بازکرده . (آنندراج ). گشوده . گشاده : هم بر ورق گذشته گیرش واکرده و درنوشته گیرش .نظامی .صائب بجز از جبهه ٔ واکرده ٔ تقدیرمانع نشود هیچ سپر تیر قضا را. صائب (آنندراج ).|| دست خورده . مقابل سربسته . جعبه یا بسته ا...
-
واژههای مشابه
-
پوست واکرده
لغتنامه دهخدا
پوست واکرده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پوست بازکرده . پوست کنده . رجوع به پوست بازکرده و رجوع به پوست کنده شود.
-
جستوجو در متن
-
درنوشته
لغتنامه دهخدا
درنوشته . [ دَ ن َ وَت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) پیچیده . طی کرده : هم بر ورق گذشته گیرش واکرده و درنوشته گیرش .نظامی .
-
انسراح
فرهنگ فارسی معین
(اِ س ِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) واکرده شدن موی و فروهشته گردیدن . 2 - به پشت خوابیدن و پ اها را از هم گشاده کردن . 3 - برهنه شدن . 4 - (اِمص .) روانی ، آسانی .
-
طوارف
فرهنگ فارسی معین
(طَ رِ) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - جِ طارف . 2 - چشم ها. 3 - خیمه ها و خرگاه های دامن واکرده جهت نگریستن ماوراء آن . 4 - ددان که شکار را بربایند.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) علی جوانی خوش طبع بود و به فراگرفتن دانش نیز میپرداخت . در طبابت شهرت داشت و در این باب رسائلی دارد. در نظم «مخزن الاسرار» نظامی راتتبع کرد و هموار و رنگین گفت . این مطلع از اوست :ای صبا کآن باغ عارض را تماشاکرده ای مض...
-
انسراح
لغتنامه دهخدا
انسراح . [ اِ س ِ ] (ع مص ) واکرده شدن موی و فروهشته گردیدن آن . || به پشت خوابیدن و پاها را از هم بازگشاده کردن . (از ناظم الاطباء). به پشت افتادن و دو پا را گشادن . (از اقرب الموارد). || برهنه و عریان شدن . (ناظم الاطباء). از لباس درآمدن و عریان گر...
-
بخیده
لغتنامه دهخدا
بخیده . [ب َ دَ / دِ ] (ن مف ) پشم و پنبه ٔ زده و حلاجی کرده شده .(برهان قاطع). پنبه و پشم زده . (انجمن آرا) (آنندراج ). پنبه و پشم برزده و از هم جدا گشته . (غیاث اللغات ) (از شرفنامه ٔ منیری ). پنبه و پشم واکرده . (فرهنگ رشیدی ). محلوج و حلاجی کرده ...
-
چشم باز کردن
لغتنامه دهخدا
چشم باز کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چشم گشودن . مقابل چشم بستن . || در تداول عامه ، کنایه از کسی یا چیزی را بدقت و کنجکاوی نگریستن . || بمجاز، بیدار شدن . از خواب برخاستن .- چشم رضا و مرحمت به کسی یا برکسی باز کردن ؛ کنایه از نظر مهر و مح...
-
نقض
لغتنامه دهخدا
نقض . [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) عهد شکسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تاب رسن بازکرده . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). تاب بازکرده ٔ از ریسمان . (ناظم الاطباء). || خراب شده از بنا. (ناظم الاطباء). بنای بازکرده . (از منتهی الارب ). بنای ...
-
رجیع
لغتنامه دهخدا
رجیع. [ رَ ](ع ص ، اِ) سخن که بطرف صاحب خود بازگردد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخن که بسوی گوینده ٔ خود برگردد. گفته می شود: «ایاک و الرجیع من القول ». (از اقرب الموارد). || کلان شکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکم گنده . (از اقرب ال...
-
سیلی
لغتنامه دهخدا
سیلی . (اِ) آن است که انگشتان دست را راست کنند و بهم بچسبانند و تیغوار بر گردن مجرمان ، گناهکاران و بی ادبان زنند و اینکه طپانچه را سیلی میگویند غلط است . (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از جهانگیری ). ضرب دستی که بر گردن زنند و آن چنان باشد که چهار انگش...
-
باز
لغتنامه دهخدا
باز. (ص ) گشاده که در مقابل بسته باشد. (برهان ) (دِمزن ). گشاده . (غیاث ) (انجمن آرا)(آنندراج ) (سروری ) (رشیدی ) (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 181). گشوده . مفتوح . (جهانگیری ). گشاده چنانکه فلان در باز است . (معیار جمالی ). گشاده و واکرده . (ناظم ال...