کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
وأد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قاتل بچه جدید الولا ده
دیکشنری فارسی به عربی
واد
-
دره تنگ
دیکشنری فارسی به عربی
واد , وادي
-
Wade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واد، در اب راه رفتن، بهاب زدن، بسختی رفتن
-
medium access control, media access control
واپایش دسترسی رسانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فرایندی برای واپایش دسترسی به بخشهای یک سامانۀ ارتباطی اختـ . واد MAC
-
wad
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واد، نمد، کهنه، لایی، تودهکاه، توده، کپه کردن، لایی گذاشتن، فشردن
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ ُ دَ ] (اِخ ) (الَ ...) رودباری است به دیار مضر . (منتهی الارب ). واد بدیار مضر. (تاج العروس ). واد فی دیار مضر، له ذکر فی الشعر. (معجم البلدان ).
-
medium access control layer
لایۀ واپایش دسترسی رسانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] بخشی از معماری شبکه که ارتباطات یک رسانۀ مشترک را مدیریت و حفظ میکند اختـ . لایۀ واد MAC layer
-
medium access control address
نشانی واپایش دسترسی رسانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نشانی منحصربهفرد سامانۀ انتقال داده در لایۀ پیوند اختـ . نشانی واد MAC address
-
medium access control frame
قابک واپایش دسترسی رسانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] قابی که حامل اطلاعات واپایشی و اطلاعات شبکه است اختـ . قابک واد MAC frame
-
لاخ
لغتنامه دهخدا
لاخ . [ لاخ خ ] (ع ) وادِ لاخ ٌ (وادِلاح ). وادی درهم پیچیده ٔ تنگ جایها. (منتهی الارب ).
-
مسفه
لغتنامه دهخدا
مسفه . [ م ُ ف َه ْ ] (ع ص ) واد مسفه ،رودبار پرآب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مشجر
لغتنامه دهخدا
مشجر. [ م ُ ج ِ ] (ع اِ) واد مشجر؛ رودبار بسیاردرخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
اتم
لغتنامه دهخدا
اتم . [ اَ ت َ ] (اِخ ) نام وادیی است . (منتهی الارب ). و صاحب مراصدالاطلاع آرد: الاتم بکسر اوله و ثانیه ؛ اسم واد.
-
اطله
لغتنامه دهخدا
اطله . [ اَ ل َه ْ ] (ع ص ) واد اطله ؛ وادی بی آب . ج ، طُلْه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
ذوالسرح
لغتنامه دهخدا
ذوالسرح . [ ذُس ْ س َ ] (اِخ ) واد بین الحرمین زاد همااﷲ شرفا. سمی بشجرالسرح هناک قرب بدر و واد آخر نجدی . (تاج العروس ). و یاقوت گوید وادیئی است میان مکّه و مدینة نزدیک ملَل َ. و ابن الاثیر در المرصع گوید: و هم ، موضعی است به شام . و یاقوت گوید: در ...